غـریـبــه مـن ───※ ·❆· ※─── p : ³²
سانگ هو:
نمیتونستم بهش فکر نکنم آخرشم نتونستم تحمل کنم رفتم بهش سر بزنم دیدم بیهوش افتاده بود گوشه اتاق
¤ا/ت ا/تتت چرا...ا/ت لطفا بیدار شو
سریع بردمش اتاق خودم
¤ا/ت نه...نباید اینجوری باهات رفتار میکردم معذرت میخوام لطفا چشماتو باز کن
ا/ت به هوش نیومد مجبور شدم دکتر بیارم
¤خب؟
--ضعیف شده باید حتما بهش رسیدگی کنین
¤ا..الان چیکار باید بکنیم
--صبر
خلاصه آمپول و سِرم و فلان بهش زدن تا به هوش بیاد
¤خوبی؟...میتونی منو واضح ببینی؟
ا/ت یه نگاه به دور و ورش و دستاش میندازه
_چرا نمردم؟
¤پاشو باید غذا بخوری
_غذا؟
ا/ت یه نگاه به جلوش روی تخت میندازه لیوان و بر میداره و یکم آب میخوره
¤باید غذا بخوری ......کاری نکن دوباره بری تو اون اتاق
_میخوای؟
¤نه
_آخه نگاه میکنی...گشنه به نظر میرسی
¤ .............
_حالت خوبه؟ رنگت پریده انگار ناراحتی
¤چطور میتونی با کسی که زندانیت کرده و این بلاهارو سرت آورده مهربون باشی؟
_نمیدونم ............شاید اگه اینجوری نبودم خیلی بهتر بود
_سانگ هو .........بیا همه چیزو فراموش کنیم معذرت میخوام که اونشب اون اتفاق افتاد واقعا از ته دلم میگم ....من باید برگردم نمی...
¤هه هنوزم به فکر اونی میخوای برگردی پیشش نه؟
سانگ هو دوباره از کوره در میره
¤کاری میکنم دیگه هیچوقت نتونین همو ببینین(داد)
اون واقعا روانی شده تکلیفش با خودشم معلوم نیست یبار یجوره یبار دیگه...
دیگه نمیتونم تحملش کنم
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
مکالمه سانگ هو و دایون:
~به کجا رسیدی
¤چیه...چیکار داری
~زیاده روی میکنی فقط گفتم دختره رو دورش کن
¤من خودم تصمیم میگیرم چیکار کنم
~یادت نره بدون من نمیتونستی موفق بشی
¤ ........
~نکنه؟ ......احمق
¤چی میخوای؟
~هیچوقت برنگرده
¤جونگکوک دنبالمونه؟
~بعید میدونم....اون هیچوقت بخاطر یه دختر اینکارو نمیکنه
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
ا/ت میخواست سانگ هو رو نرم کنه نه اینجوری که باهاش عشق بازی کنه میخواد باهاش خوب باشه تا این روانی بازیاش تموم شه
¤سیندرلا خانم نمیخواد منو ببینه
_چی؟ سیندرلا نکنه واقعا اختلال شخصیتی داره
_ب..بیا داخل
¤نکنه شب میخوای اینجا بمونی
_ ..........(عجیب نگاه میکنه
¤البته مشکلی ندارم اصلا چرا اینو گفتم.....خب دیگه بیا بخوابیم
_بخوابیم؟
¤اینجا اتاق منه وقتی بیهوش شدی آوردمت اینجا ولی انگار خوشت اومده
_ن..نه..نه نمیدونستم......الان کجا باید برم
سانگ هو ا/ت و میکشه سمت خودش و ا پشت بغلش میکنه
¤همینجا خوبه
لایکا باید بالا باشه 🔪
فیک #جونگکوک #تهیونگ #جیمین #جین #یونگی #جیهوپ #نامجون #بی_تی_اس #کیپاپ #آرمی #بنگتن
#BTS #BTS_ARMY #Jungkook #Teahyung #Jimin #Namjoon #Jin #J_Hope #Suga #K_pop #BANGTAN #ARMY #Bangtan
نمیتونستم بهش فکر نکنم آخرشم نتونستم تحمل کنم رفتم بهش سر بزنم دیدم بیهوش افتاده بود گوشه اتاق
¤ا/ت ا/تتت چرا...ا/ت لطفا بیدار شو
سریع بردمش اتاق خودم
¤ا/ت نه...نباید اینجوری باهات رفتار میکردم معذرت میخوام لطفا چشماتو باز کن
ا/ت به هوش نیومد مجبور شدم دکتر بیارم
¤خب؟
--ضعیف شده باید حتما بهش رسیدگی کنین
¤ا..الان چیکار باید بکنیم
--صبر
خلاصه آمپول و سِرم و فلان بهش زدن تا به هوش بیاد
¤خوبی؟...میتونی منو واضح ببینی؟
ا/ت یه نگاه به دور و ورش و دستاش میندازه
_چرا نمردم؟
¤پاشو باید غذا بخوری
_غذا؟
ا/ت یه نگاه به جلوش روی تخت میندازه لیوان و بر میداره و یکم آب میخوره
¤باید غذا بخوری ......کاری نکن دوباره بری تو اون اتاق
_میخوای؟
¤نه
_آخه نگاه میکنی...گشنه به نظر میرسی
¤ .............
_حالت خوبه؟ رنگت پریده انگار ناراحتی
¤چطور میتونی با کسی که زندانیت کرده و این بلاهارو سرت آورده مهربون باشی؟
_نمیدونم ............شاید اگه اینجوری نبودم خیلی بهتر بود
_سانگ هو .........بیا همه چیزو فراموش کنیم معذرت میخوام که اونشب اون اتفاق افتاد واقعا از ته دلم میگم ....من باید برگردم نمی...
¤هه هنوزم به فکر اونی میخوای برگردی پیشش نه؟
سانگ هو دوباره از کوره در میره
¤کاری میکنم دیگه هیچوقت نتونین همو ببینین(داد)
اون واقعا روانی شده تکلیفش با خودشم معلوم نیست یبار یجوره یبار دیگه...
دیگه نمیتونم تحملش کنم
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
مکالمه سانگ هو و دایون:
~به کجا رسیدی
¤چیه...چیکار داری
~زیاده روی میکنی فقط گفتم دختره رو دورش کن
¤من خودم تصمیم میگیرم چیکار کنم
~یادت نره بدون من نمیتونستی موفق بشی
¤ ........
~نکنه؟ ......احمق
¤چی میخوای؟
~هیچوقت برنگرده
¤جونگکوک دنبالمونه؟
~بعید میدونم....اون هیچوقت بخاطر یه دختر اینکارو نمیکنه
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
ا/ت میخواست سانگ هو رو نرم کنه نه اینجوری که باهاش عشق بازی کنه میخواد باهاش خوب باشه تا این روانی بازیاش تموم شه
¤سیندرلا خانم نمیخواد منو ببینه
_چی؟ سیندرلا نکنه واقعا اختلال شخصیتی داره
_ب..بیا داخل
¤نکنه شب میخوای اینجا بمونی
_ ..........(عجیب نگاه میکنه
¤البته مشکلی ندارم اصلا چرا اینو گفتم.....خب دیگه بیا بخوابیم
_بخوابیم؟
¤اینجا اتاق منه وقتی بیهوش شدی آوردمت اینجا ولی انگار خوشت اومده
_ن..نه..نه نمیدونستم......الان کجا باید برم
سانگ هو ا/ت و میکشه سمت خودش و ا پشت بغلش میکنه
¤همینجا خوبه
لایکا باید بالا باشه 🔪
فیک #جونگکوک #تهیونگ #جیمین #جین #یونگی #جیهوپ #نامجون #بی_تی_اس #کیپاپ #آرمی #بنگتن
#BTS #BTS_ARMY #Jungkook #Teahyung #Jimin #Namjoon #Jin #J_Hope #Suga #K_pop #BANGTAN #ARMY #Bangtan
۲۹.۹k
۲۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.