وانشات مرگ تا عشق پارت ۴
ا/ت :نزدیک من نشو برو عقب
لی سوهو :چرا میترسی فقط میخ ام بات حال کنم همین یکم درد داره ولی بعد خوشت میاد .
داشتم ازش فاصله میگرفتم که دستم گرفت حل داد روی تخت .
کمر بندشو در آورد دستم باهاش به تخت بست .
وبقیه(مثبت۱۸تصور کنین خواستین بنویسم بخش مثبت ۱۸درخواست بدین )
آخر کار خودش کرد از اتاق رفت بیرون بدون اینکه دست من را باز کنه بعد چند دقیقه اومد توی اتاق یه شلاق دستش بود .
گفت:چون داشتی از دستم فرار میکردی ۲۰ تا ضربه شلاق چطوره هاااا.
ترسیده بودم خیلی زیاد بود. شروع کرد به ضربه زدن بیشتر ضربه هایی به کمر میزد چند تا ضربه آخر به سمت شکمم زد از دردی که داشتم چشمان سیاهی رفت نفهمیدم چی شد.
چشمام باز کردم دور و بزن تاریک بود چمدونم کنارم بود .سعی کردم بتونم بلند شم ولی خیلی درد داشتم
چند قدمی برداشتم و نمدونم دستم بود .
حالم خیلی بد بود کمکم داشتم جلو میرفتم که دیگه تاریکی متلق.
لی سوهو :چرا میترسی فقط میخ ام بات حال کنم همین یکم درد داره ولی بعد خوشت میاد .
داشتم ازش فاصله میگرفتم که دستم گرفت حل داد روی تخت .
کمر بندشو در آورد دستم باهاش به تخت بست .
وبقیه(مثبت۱۸تصور کنین خواستین بنویسم بخش مثبت ۱۸درخواست بدین )
آخر کار خودش کرد از اتاق رفت بیرون بدون اینکه دست من را باز کنه بعد چند دقیقه اومد توی اتاق یه شلاق دستش بود .
گفت:چون داشتی از دستم فرار میکردی ۲۰ تا ضربه شلاق چطوره هاااا.
ترسیده بودم خیلی زیاد بود. شروع کرد به ضربه زدن بیشتر ضربه هایی به کمر میزد چند تا ضربه آخر به سمت شکمم زد از دردی که داشتم چشمان سیاهی رفت نفهمیدم چی شد.
چشمام باز کردم دور و بزن تاریک بود چمدونم کنارم بود .سعی کردم بتونم بلند شم ولی خیلی درد داشتم
چند قدمی برداشتم و نمدونم دستم بود .
حالم خیلی بد بود کمکم داشتم جلو میرفتم که دیگه تاریکی متلق.
۳۲.۱k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.