my dumb cousin " pt ⁶ "
پسر عموی خنگ من🐛🔫
پارت شیشم:>
"خیلی عصبانی بودم..خیلییی..
سریع وارد عمارت شدم و به سمت اتاقش حرکت کردم.
همین که وارد شدم با خنده داشت بهم نگاه میکرد"
کوک:چقدر خوشگل شدی(نیشخند)
"به سمتش حمله کردم و موهاشو محکم گرفتم انقدر داشتم موهاشو میکشیدم که ممکن بود از ریشه در بیان"
کوک:ولمم کن وحــ.شییی
ا.ت:خودت وحشی هستی گــ.رازززز همینم برات کمهه
"داشتم موهاشو میکشیدم که اونم موهامو گرفت"
ا.ت:ولممم کنننن
کوک: خودت وللل کنننن موهامو آبی کردییییی
ا.ت: گوز گوز نکن همینم برات کمهههه
کوک: آیشش.. ببیننن.. وقتی گفتم ۳ باهم ول کنیم..
ا.ت:من چطوری به توی خـ.رر اعتماد کنم
کوک:فکر کردی اعتماد کردن به توی گـ.او آسونه
ا.ت:آیییششش...باشه باشه
کوک:خب..۱..۲..۳
"وقتی گفت ۳ هم زمان ول کردیم":
آیییششش..تو کرم داری؟؟چرا این کارو کردییییی هااااا(عربده)
کوک:(خنده)ولی وقتی آبی میشی چه خوشگل میشی
ا.ت: آره مثل موهای خودت..خدارو شکر کن عمواینا اینجان وگرنه....
کوک:وگرنه چی کوچولو-
ا.ت:(نیشخند)هیچی...من اوکیم..فعلاا~
کوک:"این چشه"
"یه نقشه ی توپی به سرم زد حیحیحی..رفتم به سمت اتاقم و یه دوش چند مینی گرفتم....
یه کراپ سفید با طرح کورومی پوشیدم با یه دامن سیاه پیله ای..
موهامو خشک کردم و یه بالم لب زدم...شتتت
یادم رفت به هیونجین خبر بدم؛
سریع گوشیم و از تو جیب سویشرتم برداشتم و بهش زنگ زدم که بعد از چندتا بوق جواب داد":
هیون..
هیونجین:دختررررر تو کجایییی
ا.ت:اوپااا...ببخشید بخواطر پسرعموی وحشیم نتونستم بیام
هیونجین:جونگکوک و میگی؟از آمریکا اومدن یعنی؟
ا.ت:اومم
هیونجین:اوک..فعلا
ا.ت:خدا.."قطع کرد"
"ودف..این چش شد یدفعه..اوف ولش
او راستی باید برم بیرون یه چیزی بخرم...حیحیحی جونگکوک ببین باهات چیکار میکنم.....
•پیام های غیر بازرگانی•
دشووورییییی دارممم...ولی گشادیم میادد
_____________________________________________
هی بچه ها))
ببینید کی اومده..ی بنده خدایی اومده.
خب..ممکنه دیگه فیک ننویسم..یا شاید همین فیکم ادامه ندم..باز ببینیم حالا👁👄👁
___________________________________________
#فیک #فیک_جونگکوک
#بی_تی_اس
پارت شیشم:>
"خیلی عصبانی بودم..خیلییی..
سریع وارد عمارت شدم و به سمت اتاقش حرکت کردم.
همین که وارد شدم با خنده داشت بهم نگاه میکرد"
کوک:چقدر خوشگل شدی(نیشخند)
"به سمتش حمله کردم و موهاشو محکم گرفتم انقدر داشتم موهاشو میکشیدم که ممکن بود از ریشه در بیان"
کوک:ولمم کن وحــ.شییی
ا.ت:خودت وحشی هستی گــ.رازززز همینم برات کمهه
"داشتم موهاشو میکشیدم که اونم موهامو گرفت"
ا.ت:ولممم کنننن
کوک: خودت وللل کنننن موهامو آبی کردییییی
ا.ت: گوز گوز نکن همینم برات کمهههه
کوک: آیشش.. ببیننن.. وقتی گفتم ۳ باهم ول کنیم..
ا.ت:من چطوری به توی خـ.رر اعتماد کنم
کوک:فکر کردی اعتماد کردن به توی گـ.او آسونه
ا.ت:آیییششش...باشه باشه
کوک:خب..۱..۲..۳
"وقتی گفت ۳ هم زمان ول کردیم":
آیییششش..تو کرم داری؟؟چرا این کارو کردییییی هااااا(عربده)
کوک:(خنده)ولی وقتی آبی میشی چه خوشگل میشی
ا.ت: آره مثل موهای خودت..خدارو شکر کن عمواینا اینجان وگرنه....
کوک:وگرنه چی کوچولو-
ا.ت:(نیشخند)هیچی...من اوکیم..فعلاا~
کوک:"این چشه"
"یه نقشه ی توپی به سرم زد حیحیحی..رفتم به سمت اتاقم و یه دوش چند مینی گرفتم....
یه کراپ سفید با طرح کورومی پوشیدم با یه دامن سیاه پیله ای..
موهامو خشک کردم و یه بالم لب زدم...شتتت
یادم رفت به هیونجین خبر بدم؛
سریع گوشیم و از تو جیب سویشرتم برداشتم و بهش زنگ زدم که بعد از چندتا بوق جواب داد":
هیون..
هیونجین:دختررررر تو کجایییی
ا.ت:اوپااا...ببخشید بخواطر پسرعموی وحشیم نتونستم بیام
هیونجین:جونگکوک و میگی؟از آمریکا اومدن یعنی؟
ا.ت:اومم
هیونجین:اوک..فعلا
ا.ت:خدا.."قطع کرد"
"ودف..این چش شد یدفعه..اوف ولش
او راستی باید برم بیرون یه چیزی بخرم...حیحیحی جونگکوک ببین باهات چیکار میکنم.....
•پیام های غیر بازرگانی•
دشووورییییی دارممم...ولی گشادیم میادد
_____________________________________________
هی بچه ها))
ببینید کی اومده..ی بنده خدایی اومده.
خب..ممکنه دیگه فیک ننویسم..یا شاید همین فیکم ادامه ندم..باز ببینیم حالا👁👄👁
___________________________________________
#فیک #فیک_جونگکوک
#بی_تی_اس
۱۱.۴k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.