Senario and Oneshot/سناریو و وانشات
انیمه:اتک آن تایتان/Attak On Titan
موضوع:وقتی چیبی میشن.
کاراکترها:لیوای آکرمن_ارن یئگر.
پارت اول
☆~☆~☆~☆~☆~
لیوای آکرمن/Levi Ackreman:
•وقتی داشت چایی میخورد یهو چیبی شد و افتاد توی فنجون چای.
•چون چایی داغ بود زود پرید بیرون و خودش رو خشک کرد.
•وقتی اونجوری دیدیش زیاد خوشحال نشد.
•زود رفتی و براش یه دست لباس تمیز آوردی چون میدونستی که رو تمیزی حساسه.
•تا موقعی که به حالت عادیش برگرده بهت میگه که خیلی خوب دستات رو بشوری؛شاید چون بعضی وقتا روی دستت استراحت میکنه.
•باید هر چیزی که استفاده میکنه تمیز باشه و برق بزنه.
•وقتی به حالت عادیش برگرده ازت تشکر میکنه و ازت میخواد زیاد راجعبه اون قضیه حرف نزنی.
ارن یئگر/Eren Yeager:
●وقتی چیبی شد تو حالت تایتانیش بود و مشغول مبارزه بود.
●برای اینکه زیر دست و پا له نشه زود رفتی و برش داشتی.
●بردیش یه جای امن و اونجا ازش مراقبت کردی.
●بعد از اینکه بقیه مبارزه رو تموم کردن همه به مقر برگشتید.
●ارن به حالت انسانیش برگشت،ولی هنوز هم چیبی و گوگولی بود.
●میکاسا همهاش نگرانش بود و ازش میپرسید که چیزی لازم داره یا نه.
●ارن که از نگرانیهای میکاسا خسته شده بود فرار کرد پیش تو.
●شاید بعضی وقتها روی دستت،سرت ویا پاهات بخوابه.
●وقتی به حالت قبلیش برگشت از خوشحالی بالا و پایین میپرید.
●از تو هم بهخاطر مراقبتهات تشکر کرد.
...
☆~☆~☆~☆~☆~☆
موضوع:وقتی چیبی میشن.
کاراکترها:لیوای آکرمن_ارن یئگر.
پارت اول
☆~☆~☆~☆~☆~
لیوای آکرمن/Levi Ackreman:
•وقتی داشت چایی میخورد یهو چیبی شد و افتاد توی فنجون چای.
•چون چایی داغ بود زود پرید بیرون و خودش رو خشک کرد.
•وقتی اونجوری دیدیش زیاد خوشحال نشد.
•زود رفتی و براش یه دست لباس تمیز آوردی چون میدونستی که رو تمیزی حساسه.
•تا موقعی که به حالت عادیش برگرده بهت میگه که خیلی خوب دستات رو بشوری؛شاید چون بعضی وقتا روی دستت استراحت میکنه.
•باید هر چیزی که استفاده میکنه تمیز باشه و برق بزنه.
•وقتی به حالت عادیش برگرده ازت تشکر میکنه و ازت میخواد زیاد راجعبه اون قضیه حرف نزنی.
ارن یئگر/Eren Yeager:
●وقتی چیبی شد تو حالت تایتانیش بود و مشغول مبارزه بود.
●برای اینکه زیر دست و پا له نشه زود رفتی و برش داشتی.
●بردیش یه جای امن و اونجا ازش مراقبت کردی.
●بعد از اینکه بقیه مبارزه رو تموم کردن همه به مقر برگشتید.
●ارن به حالت انسانیش برگشت،ولی هنوز هم چیبی و گوگولی بود.
●میکاسا همهاش نگرانش بود و ازش میپرسید که چیزی لازم داره یا نه.
●ارن که از نگرانیهای میکاسا خسته شده بود فرار کرد پیش تو.
●شاید بعضی وقتها روی دستت،سرت ویا پاهات بخوابه.
●وقتی به حالت قبلیش برگشت از خوشحالی بالا و پایین میپرید.
●از تو هم بهخاطر مراقبتهات تشکر کرد.
...
☆~☆~☆~☆~☆~☆
۶.۰k
۰۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.