کینه ای 🎧

کینه ای 🎧
part:¹⁹
بعد از اینکه با ممد حرف زدم انگار یه قرص ارام بحش خوردم
خیلی حالم بهتر شده بود
مهشاد به محراب و رضا و ممد اتاق داد و رفتن تو اتاقاشون
منم که حصله نداشتم برم تو اتاقم و حصله بهتر بگم حصله گریه دیانا رو نداشتم
الان صدرصد داشت گریه میکرد
که گفتم ارسلان ولش کن تو اونو مثل بقیه مقایسه میکنی
رفتم تو اتاق که از دلش در بیارم
دیانا:
کلی گریه کردم
اخه چرا باید اینجوری با من حرف بزنه
مگه من زنش نیستم
که منو جلو دوستاش خورد خاکشیر میکنه
اینجوری نمیشه
یه دشمنی چیزی نیست که منو بکشه خلاص شم اون که از بایام که از صدتا دشمن بدتره گه منو فرستاده تو این خونه خرابه لعنتی
اینجا شدم مثل بره براش
هرچی میخاد بهم میگن
اخه چرا بابام یهزنگ حتی یه زنگ نمیزنه بگه دیانا حالت چطوره اصلا
این اقا خان بیشور هم که اصلا بهم توجه نداره
و همش درحال انتقام از زن داییشه
اصلا میدونی چیه دیانا
تو خنگی که نمیری با زن داییش دست به یکی کنی یه معامله خوب که منو ازین خدنه خرابه نجات بده که برم از اینجا پیش مامانم که المانه.................
بچه ها پارت ببخشید که دیر شد
من بیرون بودم دیروز
کلا رمانو فراموشکردم