مافیا گرل وحشی🖤
مافیا گرل وحشی🖤
نازنین: جیمین رو بلند کردم بردم توی اتاق بنده خدا کل صورتش دست و پاش خونی بود رفتم ی سطل آب و دستمال و جعبه کمک اولیه رو اوردم
جیمین بشین
جیمین:دیدی گفتم نمیزارم ترو از من بگیرن؟
اهوم حالا حرف نزن میخوام زخمتات رو درمون کنم
جیمین: دستمال رو خیس میکرد میکشید روی جاهای زخمی گفت بلند شدم پیراهنم رودر بیارم منم خیلی پرودر اوردم دراز کشیدک با خجالت شروع کرد پاک کرد خون ها کاری ندارم ولی ا/ت لامصب عجب قدرتی داره جوری ک پرتم مبکرد و بدنم به چمن ها کشیده و میشد و باعث زخمشدنم میشد دلم واسه شوهرش میسوخت نازنین شروع کرد به پمال زدن اون دستاینرمش رو وقتی روی بدنم میکشید تنممورمور میشد بالاخره کارش تموم شد اومد سراغ صورتم آروم زیرچشمم روی پیشونیم گردنم وبغل ابرومرو چسب زد رسید به لبم میخواستم اذیتش کنم تا دستش خورد به لبم هین آرومی کشیدم و چشمام رو بستم
نازنین: ببخشید خوبی مع
نزاشتم بقیه حرفش رو بزنه لبم رو گذاشتم روی لبم و دستم رو دور کمرش حلقه کردم ک افتاد روم بدون اینمه لبم رو بردارم برگردوندمش و انداختمش روی تخت بالاخره لبم رو برداشتم خانم پارک لطفا بخواب دستم رو بردم برق رو خاموش کردم ساعت شیش شب بود هوا گرگ و میش بود بر خلاف ا/ت نازنین دختر آرومی بود
میتونم ی سوال بپرسم؟؟
نازنین: اهوم
چرا گفتی اون روز توی جنگل ک ا/ت همیشه جای من کتک میخورد و اذیت میشد؟؟
نازنین: خی راستش توی خونه وقتی. اشتباهی از سر میزد ا/ت خودش رو مینداخت وسط به دلایل مسخره ای کتک میخوردیم به مامانم کمک نمیکردم غذا بد دز میاومد ی چیزیمیشکست یا حتی دیر از مدرسه می اومدیم کتک میخوردیم چون میخواستن مرد سالاری بودن رو نشون بدن برای همین همیشه وقتی من داشتم کتک میخورد ا/ت بغلم میکرد و تمام ضربه ها به کمرش برخورد میکرد یا دلم خوراکیمیخواست یا دوس داشتم برم قدم بزنم ا/ت منو میبرد و جای منم کتک میخورد
جیمین: پس حق داشتی بگی برام عزیزه
اهوم دقیقا
جیمین: راستشدلم سوخت برای جفتشون چه خانواده احمقی مرد سالاریاخه یعنی چییی
یعنی بگن مردا قویترن
جیمین: هان شنیدی؟
انقدر بلند حرف زدی ک بله شنیدم
خوب توی خونه ما هرکدوم از مردا زدنت براشون مهم نیس چون مرد مرده
جیمین: فعلا ک من شدم مردت و کسی بهت دست بزنه یا خاک یکسانش میکنم
پارت سی دوم🖤🖤
نازنین: جیمین رو بلند کردم بردم توی اتاق بنده خدا کل صورتش دست و پاش خونی بود رفتم ی سطل آب و دستمال و جعبه کمک اولیه رو اوردم
جیمین بشین
جیمین:دیدی گفتم نمیزارم ترو از من بگیرن؟
اهوم حالا حرف نزن میخوام زخمتات رو درمون کنم
جیمین: دستمال رو خیس میکرد میکشید روی جاهای زخمی گفت بلند شدم پیراهنم رودر بیارم منم خیلی پرودر اوردم دراز کشیدک با خجالت شروع کرد پاک کرد خون ها کاری ندارم ولی ا/ت لامصب عجب قدرتی داره جوری ک پرتم مبکرد و بدنم به چمن ها کشیده و میشد و باعث زخمشدنم میشد دلم واسه شوهرش میسوخت نازنین شروع کرد به پمال زدن اون دستاینرمش رو وقتی روی بدنم میکشید تنممورمور میشد بالاخره کارش تموم شد اومد سراغ صورتم آروم زیرچشمم روی پیشونیم گردنم وبغل ابرومرو چسب زد رسید به لبم میخواستم اذیتش کنم تا دستش خورد به لبم هین آرومی کشیدم و چشمام رو بستم
نازنین: ببخشید خوبی مع
نزاشتم بقیه حرفش رو بزنه لبم رو گذاشتم روی لبم و دستم رو دور کمرش حلقه کردم ک افتاد روم بدون اینمه لبم رو بردارم برگردوندمش و انداختمش روی تخت بالاخره لبم رو برداشتم خانم پارک لطفا بخواب دستم رو بردم برق رو خاموش کردم ساعت شیش شب بود هوا گرگ و میش بود بر خلاف ا/ت نازنین دختر آرومی بود
میتونم ی سوال بپرسم؟؟
نازنین: اهوم
چرا گفتی اون روز توی جنگل ک ا/ت همیشه جای من کتک میخورد و اذیت میشد؟؟
نازنین: خی راستش توی خونه وقتی. اشتباهی از سر میزد ا/ت خودش رو مینداخت وسط به دلایل مسخره ای کتک میخوردیم به مامانم کمک نمیکردم غذا بد دز میاومد ی چیزیمیشکست یا حتی دیر از مدرسه می اومدیم کتک میخوردیم چون میخواستن مرد سالاری بودن رو نشون بدن برای همین همیشه وقتی من داشتم کتک میخورد ا/ت بغلم میکرد و تمام ضربه ها به کمرش برخورد میکرد یا دلم خوراکیمیخواست یا دوس داشتم برم قدم بزنم ا/ت منو میبرد و جای منم کتک میخورد
جیمین: پس حق داشتی بگی برام عزیزه
اهوم دقیقا
جیمین: راستشدلم سوخت برای جفتشون چه خانواده احمقی مرد سالاریاخه یعنی چییی
یعنی بگن مردا قویترن
جیمین: هان شنیدی؟
انقدر بلند حرف زدی ک بله شنیدم
خوب توی خونه ما هرکدوم از مردا زدنت براشون مهم نیس چون مرد مرده
جیمین: فعلا ک من شدم مردت و کسی بهت دست بزنه یا خاک یکسانش میکنم
پارت سی دوم🖤🖤
۱۰.۷k
۲۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.