P54
کنجکاو پرسیدم : ریاضی سخت نیست ؟
دایون : نه سخت نیست فقط یه بازیه
یوهان : بازیه چی ؟
دایون : ریاضی یه بازیه که نیاز داره تو بدونی از کدوم راه میتونی این بازیو ببری
(mathematic is the game that needs you now from which way you can win this game)
با جمله ای که گفت متحول شدم ایول عجب چیزی بود از فردا ریاضی میخونم دیگه مطمئن شدم خیلی با نایون فرق داره ، نباید وقتم رو هدر میدادم باید از زنگ تفریحم استفاده کنم حداقل برای آشنایی ، برای همین گفت : ببخشید
دایون : بله
یوهان : میتونم اسمتون رو بدونم ؟
دایون : دایون
یوهان : سال بالایی هستی ؟
دایون : بله
یوهان : منم یوهانم
دایون : سال پایینی ؟
یوهان : آره
بعدم دستم رو بسمتش دراز کردم که دستم رو گرفت و گفت : خوشبختم
روم رو کردم اون ور و با خودم گفتم : احمق اخه اینجوری میخوای نزدیکش بشی
بعدم با یه لبخند ساختی برگشتم و گفتم : ببخشید من تو ریاضی یکم مشکل دارم تو میتون....
دایون : آره بیار برات توضیح میدم
حرفش که تموم شد صدای زنگ خورد برای همین از جام پاشدم که اونم پاشد ، یه لبخند ساختگی زدم و گفتم : پس فردا میبینمت دایون
بعدم برگشتم و رفتم با این حرفم درواقع بهش گفتم من فردا دوباره میام پیشت ، باید یه چند مسئله الکی حل کنم بیارم تا برام توضیح بده ، این راه خوبیه باید کم کم بهش نزدیک بشم اخه همون اول کاری که نمیپرسن خانوادت کین ، مادرت کیه . حتما الان سوژه همه ی دخترا میشم ، پسری که تو مدرسه اصلا به دخترا محل نمیداد الان اومده کنار یه دختر نشسته ، اونم دختری که بزور صداش در میاد
دایون : نه سخت نیست فقط یه بازیه
یوهان : بازیه چی ؟
دایون : ریاضی یه بازیه که نیاز داره تو بدونی از کدوم راه میتونی این بازیو ببری
(mathematic is the game that needs you now from which way you can win this game)
با جمله ای که گفت متحول شدم ایول عجب چیزی بود از فردا ریاضی میخونم دیگه مطمئن شدم خیلی با نایون فرق داره ، نباید وقتم رو هدر میدادم باید از زنگ تفریحم استفاده کنم حداقل برای آشنایی ، برای همین گفت : ببخشید
دایون : بله
یوهان : میتونم اسمتون رو بدونم ؟
دایون : دایون
یوهان : سال بالایی هستی ؟
دایون : بله
یوهان : منم یوهانم
دایون : سال پایینی ؟
یوهان : آره
بعدم دستم رو بسمتش دراز کردم که دستم رو گرفت و گفت : خوشبختم
روم رو کردم اون ور و با خودم گفتم : احمق اخه اینجوری میخوای نزدیکش بشی
بعدم با یه لبخند ساختی برگشتم و گفتم : ببخشید من تو ریاضی یکم مشکل دارم تو میتون....
دایون : آره بیار برات توضیح میدم
حرفش که تموم شد صدای زنگ خورد برای همین از جام پاشدم که اونم پاشد ، یه لبخند ساختگی زدم و گفتم : پس فردا میبینمت دایون
بعدم برگشتم و رفتم با این حرفم درواقع بهش گفتم من فردا دوباره میام پیشت ، باید یه چند مسئله الکی حل کنم بیارم تا برام توضیح بده ، این راه خوبیه باید کم کم بهش نزدیک بشم اخه همون اول کاری که نمیپرسن خانوادت کین ، مادرت کیه . حتما الان سوژه همه ی دخترا میشم ، پسری که تو مدرسه اصلا به دخترا محل نمیداد الان اومده کنار یه دختر نشسته ، اونم دختری که بزور صداش در میاد
۲۴.۶k
۱۳ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.