@N.o.v.e.l
@N.o.v.e.l
رمان دختر مغرور
پارت بیست و پنج
چند سال بعد
بابا:داری کجا میری پسرم
شایان:قرار دارم
از خونه رفتم بیرون سوار ماشین شدم و راه افتادم به سمت گل فروشی
یه دسته گل رز قرمز گرفتم بعدش رفتم مغازه یه بسته کاکائو تلخ خریدم
سوار ماشین شدم و رفتم سر قرارم بازم مثل همیشه خوشحال بودم از دیدنش و لبخند
روی لبام بود
خوب بلاخره رسیدم از ماشین پیاده شدم
شایان:وای شکلات هارو یادم رفت بزار برشون دارم و برم پیشش
بسته شکلات رو با گل برداشتم و رفتم
و کنارش نشستم
ناشناس:هی اون یارو دیونه رو نگاه داره با خوش حرف میزنه
ناشناس:۳ سال پیش توی روز عروسیش کامیون میزنه به همسرش فوت میکنه اونم هر روز به یه دسته گل رز و شکلات میاد سر قبرش
شایان:سلام خوبی دلم برات تنگ شده بود هر چند دیروز اومدم پیشت ولی خوب چه کنم
بازم دلم برات تنگ میشه
ونوس:سلام خیلی خوبم تو خودت چطوری چیکار میکنی
شایان:هی خوبم هیچ کار
ونوس:کارت چطور پیش میره مثل قبل حالت بد نمیشه از خون
شایان:نه دیگه حالم بد نمیشه واسم عادیه
ونوس:موهات دارن سفید میشن نمیخوای ازدواج کنی؟!
شایان:من که دارم بهت میگم بیا ازدواج کنیم
ونوس(مکث)چرا تنهام گذاشتی؟!😭💔
امیدوارم از رمانم خوشتون اومده باشه و امیدوارم نفرینم نکنین که دختره رو کشتم😂🤧♥️
رمان دختر مغرور
پارت بیست و پنج
چند سال بعد
بابا:داری کجا میری پسرم
شایان:قرار دارم
از خونه رفتم بیرون سوار ماشین شدم و راه افتادم به سمت گل فروشی
یه دسته گل رز قرمز گرفتم بعدش رفتم مغازه یه بسته کاکائو تلخ خریدم
سوار ماشین شدم و رفتم سر قرارم بازم مثل همیشه خوشحال بودم از دیدنش و لبخند
روی لبام بود
خوب بلاخره رسیدم از ماشین پیاده شدم
شایان:وای شکلات هارو یادم رفت بزار برشون دارم و برم پیشش
بسته شکلات رو با گل برداشتم و رفتم
و کنارش نشستم
ناشناس:هی اون یارو دیونه رو نگاه داره با خوش حرف میزنه
ناشناس:۳ سال پیش توی روز عروسیش کامیون میزنه به همسرش فوت میکنه اونم هر روز به یه دسته گل رز و شکلات میاد سر قبرش
شایان:سلام خوبی دلم برات تنگ شده بود هر چند دیروز اومدم پیشت ولی خوب چه کنم
بازم دلم برات تنگ میشه
ونوس:سلام خیلی خوبم تو خودت چطوری چیکار میکنی
شایان:هی خوبم هیچ کار
ونوس:کارت چطور پیش میره مثل قبل حالت بد نمیشه از خون
شایان:نه دیگه حالم بد نمیشه واسم عادیه
ونوس:موهات دارن سفید میشن نمیخوای ازدواج کنی؟!
شایان:من که دارم بهت میگم بیا ازدواج کنیم
ونوس(مکث)چرا تنهام گذاشتی؟!😭💔
امیدوارم از رمانم خوشتون اومده باشه و امیدوارم نفرینم نکنین که دختره رو کشتم😂🤧♥️
۲.۳k
۰۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.