چندپارتی شوگا
چندپارتی شوگا
وقتی عاشق پسر بد مدرسه میشی🦋🤍
پارت۲
یوری ویو:
و.....رفتیم سمت سالن غذاخوری...عین یه بچه هجوم آوردم سمت میز غذاها...غذا رو خودم انتخاب کردمو و با سنا رفتیم سمت یه میز...سنا از رفتار من خندش گرفته بود...داشتیم میخوردم اون ۳تا اومدن تو سالن...
یوری《ایششش....نمیزارن در آرامش غذامونو بخوریم😒 》(دوستان بلند شید بریم اینو عنش کنیم 🙄)
شوگا ویو:
امروز که رفتم مدرسه طبق معلوم همه جیغ میزدن....یکم که رفتیم جلو دیدم دانش اموز جدید اومده
شوگا:خب بچه ها انگار یه دانش اموز جدید داریم
جیهوپ:شوگا...تورو خدا دیگه اینو ول کن..دفعه های قبلو یادته!🙄
شوگا یه نگاه تحدید امیزی کرد که جیهوپ دیگه حرف نزد...
رفتیم سمت کلاسو و نشستیم بعد بک ساعت کلاس تموم شد و رفتیم سمت سالن غذا خوری که اونارو دیدیم
شوگا:بچه ها فکنم امروز قراره یکیو اذیت کنیم
رفتیم غذاهامونو برداشتیمو نشستیم
یوری ویو:
داشتم غذا میخوردم که متوجه نگاهی سنگین شدم..برگشتم ببینم کیه که دیدم اوم شوگا و دار و دستش عین چی بهم زل زدن《بخدا میرم عنشون میکنمااا》(ادمین:کی به کی میگه😒) رفتم سمت میزشون
یوری چیه عین جغد زل زدین به من؟مشکلی هست بگین!!!
شوگا:اووووو...خوب جرئتی داریا...نکنه باید چشمامونو ببندیم که خانم خانما اذیت نشن؟
یوری:مگه فقط منم که اینجاست کلی جا هست نگاه کنی🙄
شوگا:خب اگه اذیت میشی تو گورتو گم کن یه جا دیگه
یوری:نمیخوام تو سعی کن جلو چشماتو بگیری
بعدش رفتم سمت میز خودمو اجازه حرف زدن بهش ندادم
سنا:دختر دعا کن زنده بمونی
یوری:هیچ غلطی نمیتونن کنن
سنا:حالا تو هی توجه نکن ببین کی سر خودتو به باد میدی
یوری:اهه.ول کن دیگه غذاتو بخور....
بچه ها ببخشید این چند وقت نبودم فعالیت نکردم😅
امید وارم خوشتون بیاد و اینکه...
از پارت بعد داستان تازه شروع میشه😊
شرط های پارت بعدی:
لایک:۱۰ کامنت:۷
بایییی🙂
وقتی عاشق پسر بد مدرسه میشی🦋🤍
پارت۲
یوری ویو:
و.....رفتیم سمت سالن غذاخوری...عین یه بچه هجوم آوردم سمت میز غذاها...غذا رو خودم انتخاب کردمو و با سنا رفتیم سمت یه میز...سنا از رفتار من خندش گرفته بود...داشتیم میخوردم اون ۳تا اومدن تو سالن...
یوری《ایششش....نمیزارن در آرامش غذامونو بخوریم😒 》(دوستان بلند شید بریم اینو عنش کنیم 🙄)
شوگا ویو:
امروز که رفتم مدرسه طبق معلوم همه جیغ میزدن....یکم که رفتیم جلو دیدم دانش اموز جدید اومده
شوگا:خب بچه ها انگار یه دانش اموز جدید داریم
جیهوپ:شوگا...تورو خدا دیگه اینو ول کن..دفعه های قبلو یادته!🙄
شوگا یه نگاه تحدید امیزی کرد که جیهوپ دیگه حرف نزد...
رفتیم سمت کلاسو و نشستیم بعد بک ساعت کلاس تموم شد و رفتیم سمت سالن غذا خوری که اونارو دیدیم
شوگا:بچه ها فکنم امروز قراره یکیو اذیت کنیم
رفتیم غذاهامونو برداشتیمو نشستیم
یوری ویو:
داشتم غذا میخوردم که متوجه نگاهی سنگین شدم..برگشتم ببینم کیه که دیدم اوم شوگا و دار و دستش عین چی بهم زل زدن《بخدا میرم عنشون میکنمااا》(ادمین:کی به کی میگه😒) رفتم سمت میزشون
یوری چیه عین جغد زل زدین به من؟مشکلی هست بگین!!!
شوگا:اووووو...خوب جرئتی داریا...نکنه باید چشمامونو ببندیم که خانم خانما اذیت نشن؟
یوری:مگه فقط منم که اینجاست کلی جا هست نگاه کنی🙄
شوگا:خب اگه اذیت میشی تو گورتو گم کن یه جا دیگه
یوری:نمیخوام تو سعی کن جلو چشماتو بگیری
بعدش رفتم سمت میز خودمو اجازه حرف زدن بهش ندادم
سنا:دختر دعا کن زنده بمونی
یوری:هیچ غلطی نمیتونن کنن
سنا:حالا تو هی توجه نکن ببین کی سر خودتو به باد میدی
یوری:اهه.ول کن دیگه غذاتو بخور....
بچه ها ببخشید این چند وقت نبودم فعالیت نکردم😅
امید وارم خوشتون بیاد و اینکه...
از پارت بعد داستان تازه شروع میشه😊
شرط های پارت بعدی:
لایک:۱۰ کامنت:۷
بایییی🙂
۷.۴k
۱۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.