فیک آقای خشن قسمت ۷
جیمین گفت جون کوک بپوش بریم
جون کوک گفت تو خفه شو من امشب
اینجا میمونم
ماریسا رفته بود توی اتاقش و دم پنجره نشسته بود
جیمین گفت نهههههه اصلا من نمیزارم
پیشش بمونی
جون کوک جیمین رو بیرون کرد و در هم بست روش
رفت توی اتاق ماریسا یه تخت ابری شکل دید
کت شلوار اشو در آورد و لباس راحتی پوشید پرید روی تخت ماریسا و هاهاهاها میخندید
ماریسا از ترس خودشو جمع کرد و رفت زیره پتو
و اومد بالا از پتو دید جون کوک چشماشو بسته بود آروم بلند شد بره بیرون
جون کوک از لباس گرفتش و انداختش زمین داد زد بی ادب کوری مگه نمیبینی من خوابم پاشو برو گمشو غذا درست کن
جون کوک گفت تو خفه شو من امشب
اینجا میمونم
ماریسا رفته بود توی اتاقش و دم پنجره نشسته بود
جیمین گفت نهههههه اصلا من نمیزارم
پیشش بمونی
جون کوک جیمین رو بیرون کرد و در هم بست روش
رفت توی اتاق ماریسا یه تخت ابری شکل دید
کت شلوار اشو در آورد و لباس راحتی پوشید پرید روی تخت ماریسا و هاهاهاها میخندید
ماریسا از ترس خودشو جمع کرد و رفت زیره پتو
و اومد بالا از پتو دید جون کوک چشماشو بسته بود آروم بلند شد بره بیرون
جون کوک از لباس گرفتش و انداختش زمین داد زد بی ادب کوری مگه نمیبینی من خوابم پاشو برو گمشو غذا درست کن
۶.۶k
۲۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.