مافیا گرل وحشی🖤
مافیا گرل وحشی🖤
ا/ت:ی دفعه کوک براید استایل بغلم کرد و رو هوا چرخوند
اااجئون بزار منو پایین
کوک:دیگه نباید بگی جئون
چرااا؟؟؟
کوک:چون الان دوست پسر و شوهر آیندت هستم
سه سال بعذ
ا/ت:با یادآوری خاطرات سرم گیج سرم داشت منفجر میشد کوک جئون اون کیه چرا نمیشناسم چذا ندیدمش من چرا از گذشتم فقط اونو یادمه من چرا اینجاااام
هرچی وسیله بود روی میز رو شکسم و اخر خود شیشه رو شکستم دستم خونریزی داشت ولی کسی نبود ب دادم برسه دارم دیوونه میشممم منفراموشی گرفتم اینو آجوما بهم گفت ولی چرا تمامی خاطراتم بهکوک وصله اون ک رفیق صمیمی منه
برگشت به سه سال پیش
ا/ت: یک هفته بعد درگیری پیش میاد ک منو جئون آسیب شدیدی دیدیم دست تو دست هم داشتیم میدویدیم ک به آبشاری برخورد کردی نه من توان داشتم نه اون
کوک:ا/ت این آخرین دیدار نیست و قول میدم تو مال منیو من مال تو
ا/ت:بعد حرفش خواست دستش رو جدا کنه ک زودتر پریدم پایین اونم با من اومد و سیاهی
وقتی بیدار شدم توی یه خونه بودم نمیدونم کجا با تعجب دور و بر رو نگاه کردم ک پیر زنی با یه دختر کوچولو اومد سمتم من کیم اینا کین این بچهمنه؟؟
آجوما:بالاخره بهوش اومدی کنار آبشار پیدات کردم به پسرم گفتم بیارتت اینجا ی پسری هم باهات بود ک توی اون اتاقه تو کی هستی؟؟
ا/ت: مننمیدونم من کیم؟؟
الکس:هی داداش تو کی هستی لب آبشار پیدات کردم با ی دختر
کوک:من نمیدونم من کیم
کوک.ا/ت: ما کجاییم؟؟
پایان فصل اول🖤👸🏻
ا/ت:ی دفعه کوک براید استایل بغلم کرد و رو هوا چرخوند
اااجئون بزار منو پایین
کوک:دیگه نباید بگی جئون
چرااا؟؟؟
کوک:چون الان دوست پسر و شوهر آیندت هستم
سه سال بعذ
ا/ت:با یادآوری خاطرات سرم گیج سرم داشت منفجر میشد کوک جئون اون کیه چرا نمیشناسم چذا ندیدمش من چرا از گذشتم فقط اونو یادمه من چرا اینجاااام
هرچی وسیله بود روی میز رو شکسم و اخر خود شیشه رو شکستم دستم خونریزی داشت ولی کسی نبود ب دادم برسه دارم دیوونه میشممم منفراموشی گرفتم اینو آجوما بهم گفت ولی چرا تمامی خاطراتم بهکوک وصله اون ک رفیق صمیمی منه
برگشت به سه سال پیش
ا/ت: یک هفته بعد درگیری پیش میاد ک منو جئون آسیب شدیدی دیدیم دست تو دست هم داشتیم میدویدیم ک به آبشاری برخورد کردی نه من توان داشتم نه اون
کوک:ا/ت این آخرین دیدار نیست و قول میدم تو مال منیو من مال تو
ا/ت:بعد حرفش خواست دستش رو جدا کنه ک زودتر پریدم پایین اونم با من اومد و سیاهی
وقتی بیدار شدم توی یه خونه بودم نمیدونم کجا با تعجب دور و بر رو نگاه کردم ک پیر زنی با یه دختر کوچولو اومد سمتم من کیم اینا کین این بچهمنه؟؟
آجوما:بالاخره بهوش اومدی کنار آبشار پیدات کردم به پسرم گفتم بیارتت اینجا ی پسری هم باهات بود ک توی اون اتاقه تو کی هستی؟؟
ا/ت: مننمیدونم من کیم؟؟
الکس:هی داداش تو کی هستی لب آبشار پیدات کردم با ی دختر
کوک:من نمیدونم من کیم
کوک.ا/ت: ما کجاییم؟؟
پایان فصل اول🖤👸🏻
۱۳.۳k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.