فیک پری دریایی کوچولوی من پارت1
های گایزززز
اومدم با ی فیک امیدوارم خوشتون بیاد^^
کوک
دیگه خسته شده بودم
ازین زندگی کوفتی
از خونه سانا زدم بیرون باورم نمیشه اون بهم خیانت کرد اون منم به خاطر پولام میخاست...
سوار ماشین شدم و رفتم
اصلا نمیدونستم کجا میرم
وقتی ب خودم اومدم کنار ساحل بودم
رفتم پایین سخره ها
روی ی تخته سنگ نشستم
+چرا من انقد تنهام هق اون بهم خیانت کرد هق...
-کی بهت خیانت کرده
یلحظه ترسیدم فک کردم توهمی زدم ولی دوباره اون صدای نازک منو ترسوند
پشت سرمو نگاه کردم
باورم نمیشه اون..
اون...
یه پری دریایی بود!
موهای بلوند اون دختر تو هوا میرقصید
پوست سفیدش مثل برف
چشم هایی به رنگ یخ
با لب های قرمز
و دمی با رنگ فیروزه ای و بنفش
+م من ف فک میکردم ش شما موجودات افسانه ای هستید
-پوفف... کی گفته راستی اسمت چیه؟؟ اسم من ا/ته
+اسم منم جونگ کوکه میتونی بهم بگی کوکی
چشای یخی اون دختر...
منو داشت جذب میکرد
ینی چی؟ عشق در نگاه اول...
بعد چند لحظه ی چیز نرمی روی لبام حس کردم
داشت منو میبوسید
منم دستامو دورش حلقه کردم
ازم جداشد و چشم تو چشم شدیم...
دیگه خورشید داشت طلوع میکرد
داشت میرف
-دوباره میای بازم همدیگه رو ببینیم؟
+اینجا؟ ب باشه فردا میام خدافظ
-خداحافظ
سوار ماشین شدم...
این ی شروع دوباره بود:)
ی شروع دیگه...
خب فک کنم تو این فیک زیادی احساسی شدم:)
پارت بعدو شاید فردا میزارم
لایک کنین دیگه و اگرنه میام با مداد جرتون میدم
بایی
اومدم با ی فیک امیدوارم خوشتون بیاد^^
کوک
دیگه خسته شده بودم
ازین زندگی کوفتی
از خونه سانا زدم بیرون باورم نمیشه اون بهم خیانت کرد اون منم به خاطر پولام میخاست...
سوار ماشین شدم و رفتم
اصلا نمیدونستم کجا میرم
وقتی ب خودم اومدم کنار ساحل بودم
رفتم پایین سخره ها
روی ی تخته سنگ نشستم
+چرا من انقد تنهام هق اون بهم خیانت کرد هق...
-کی بهت خیانت کرده
یلحظه ترسیدم فک کردم توهمی زدم ولی دوباره اون صدای نازک منو ترسوند
پشت سرمو نگاه کردم
باورم نمیشه اون..
اون...
یه پری دریایی بود!
موهای بلوند اون دختر تو هوا میرقصید
پوست سفیدش مثل برف
چشم هایی به رنگ یخ
با لب های قرمز
و دمی با رنگ فیروزه ای و بنفش
+م من ف فک میکردم ش شما موجودات افسانه ای هستید
-پوفف... کی گفته راستی اسمت چیه؟؟ اسم من ا/ته
+اسم منم جونگ کوکه میتونی بهم بگی کوکی
چشای یخی اون دختر...
منو داشت جذب میکرد
ینی چی؟ عشق در نگاه اول...
بعد چند لحظه ی چیز نرمی روی لبام حس کردم
داشت منو میبوسید
منم دستامو دورش حلقه کردم
ازم جداشد و چشم تو چشم شدیم...
دیگه خورشید داشت طلوع میکرد
داشت میرف
-دوباره میای بازم همدیگه رو ببینیم؟
+اینجا؟ ب باشه فردا میام خدافظ
-خداحافظ
سوار ماشین شدم...
این ی شروع دوباره بود:)
ی شروع دیگه...
خب فک کنم تو این فیک زیادی احساسی شدم:)
پارت بعدو شاید فردا میزارم
لایک کنین دیگه و اگرنه میام با مداد جرتون میدم
بایی
۲۱.۷k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.