عشق دردناک پارت 30
صدای جونگکوک بو که با لگدی که به پام زد گفت
جونگکوک: عو*ضی هر*زه چطور جرئت میکنی به مادر بچم توهین کنی
سوریون:تو عو*ضی باید از اینجا گم شی بیرون از این به بعد تو جات اینجا نیست
جونگکوک:ولش کن عزیزم تو دستات رو کثیف نکن
عصبی سوریون هل دادم که زمین خورد با اینکه محکم هلش ندادم اون از قصد جیغ زد
جونگکوک نگران سوریون بلند کرد و موهاش رو بو*سید در حالی که هر روز مو های من رو میکشه
جونگکوک:هر*زه کثیف داری چه غلطی میکنی
این بار داد زدم
ا.ت: تو داری چه غلطی میکنی تو شوهر منی اونوقت با یه هر*زه خوابیدی که خدا میدونه با چند نفر دیگه بوده اون بچه مال تو نیست
جونگکوک عصبی سمتم هجوم اورد که تکون نخوردم و بیشتر صدام رو بالا بردم
ا.ت: بچه مال دشمنته
رنگ سوریون به وضوح زرد شد اما چون نمی دونست من خبر و مدرک دارم خودشو به گریه انداخت وگفت
سوریون:خدای من داری بهم تهمت میزنی من تحمل این چبزا رو ندارم
جونگکوک موهمام رو محکم کشید و گفت
جونگکوک:انگار زبونت دراز شده حالا که اینطور یه میتونی بری شکایت کنی که بهت خیانت کردم اون وقت میتونی
طلا*ق بگیری منم از دستت راحت میشم البته فکر نکنم بتونی چون تو هم خیانت کردی
انقدر ازش عصبی بودم که هیچی برام مهم نبود دوست داشتم هر دو شون رو بک*شم
جونگکوک:حالا هم از خونه ام گمشو بیرون
هلم داد رو زمین که درد بدی تو کمر و شکمم پیچید و ناله کردم زیاد تول نکشید که گرمی خو*ن بین پا هام احساس کردم یک لحظه ترسیدم و جیغ کشیدم جونگکوک اول متعجب بهم خیره شد و بعد پوزخندی زد و گفت
جونگکوک:اه انگار طول عمر توله ات کوتاه بود
داشتم دیونه میشدم با گریه جیغ زدم
ا.ت: خواهش میکنم جونگکوک کمکم کن بخدا پشیمون میشی نزار بچه مون چیزیش بشههههه
اما اون بهم پوزخندی زد و گفت
جونگکوک:ازینجا گورتو گم کن
و بعد دست پشت سوریون انداخت و خواستن برن تو اتاق
همین ؟ الحق که بی رحمی....یعنی این حق من بود ؟
طوری که بشنوه نالیدم
ا.ت:قسم میخورم اگه بچم چیزیش بشه هیچ وقت نمی بخشمت ....
اما اون نیم نگاهی بهم انداخت و رفت اجوما به طرفم اومد و با گریه گفت
اجوما:دختر مظلومم خدا ازشون نگذره پاشو بریم بیمارستان
با گریه پاشدم به حیاط رفتیم که فرانک زود اومد کمکمون و به سمت بیمارستان حرکت کردیم همش تو دلم دعا میکردم که خدایا اتفاقی نیفتاده باشه با بیمارستان که رسیدم با کمک فرانک داخل رفتیم و اجوما هم دنبالم میومد
.......
بعد معاینه توسط دکتر بهم گفت که
دکتر:.....
بنظر تون چه اتفاقی میوفته؟
جونگکوک لیاقت ا.ت رو داره؟
ا.ت کی میخواد دست سوریون رو کنه ؟
برای فهمین شرط های زیر😉😂🤝❤️
لایک 145
کامنت220
جونگکوک: عو*ضی هر*زه چطور جرئت میکنی به مادر بچم توهین کنی
سوریون:تو عو*ضی باید از اینجا گم شی بیرون از این به بعد تو جات اینجا نیست
جونگکوک:ولش کن عزیزم تو دستات رو کثیف نکن
عصبی سوریون هل دادم که زمین خورد با اینکه محکم هلش ندادم اون از قصد جیغ زد
جونگکوک نگران سوریون بلند کرد و موهاش رو بو*سید در حالی که هر روز مو های من رو میکشه
جونگکوک:هر*زه کثیف داری چه غلطی میکنی
این بار داد زدم
ا.ت: تو داری چه غلطی میکنی تو شوهر منی اونوقت با یه هر*زه خوابیدی که خدا میدونه با چند نفر دیگه بوده اون بچه مال تو نیست
جونگکوک عصبی سمتم هجوم اورد که تکون نخوردم و بیشتر صدام رو بالا بردم
ا.ت: بچه مال دشمنته
رنگ سوریون به وضوح زرد شد اما چون نمی دونست من خبر و مدرک دارم خودشو به گریه انداخت وگفت
سوریون:خدای من داری بهم تهمت میزنی من تحمل این چبزا رو ندارم
جونگکوک موهمام رو محکم کشید و گفت
جونگکوک:انگار زبونت دراز شده حالا که اینطور یه میتونی بری شکایت کنی که بهت خیانت کردم اون وقت میتونی
طلا*ق بگیری منم از دستت راحت میشم البته فکر نکنم بتونی چون تو هم خیانت کردی
انقدر ازش عصبی بودم که هیچی برام مهم نبود دوست داشتم هر دو شون رو بک*شم
جونگکوک:حالا هم از خونه ام گمشو بیرون
هلم داد رو زمین که درد بدی تو کمر و شکمم پیچید و ناله کردم زیاد تول نکشید که گرمی خو*ن بین پا هام احساس کردم یک لحظه ترسیدم و جیغ کشیدم جونگکوک اول متعجب بهم خیره شد و بعد پوزخندی زد و گفت
جونگکوک:اه انگار طول عمر توله ات کوتاه بود
داشتم دیونه میشدم با گریه جیغ زدم
ا.ت: خواهش میکنم جونگکوک کمکم کن بخدا پشیمون میشی نزار بچه مون چیزیش بشههههه
اما اون بهم پوزخندی زد و گفت
جونگکوک:ازینجا گورتو گم کن
و بعد دست پشت سوریون انداخت و خواستن برن تو اتاق
همین ؟ الحق که بی رحمی....یعنی این حق من بود ؟
طوری که بشنوه نالیدم
ا.ت:قسم میخورم اگه بچم چیزیش بشه هیچ وقت نمی بخشمت ....
اما اون نیم نگاهی بهم انداخت و رفت اجوما به طرفم اومد و با گریه گفت
اجوما:دختر مظلومم خدا ازشون نگذره پاشو بریم بیمارستان
با گریه پاشدم به حیاط رفتیم که فرانک زود اومد کمکمون و به سمت بیمارستان حرکت کردیم همش تو دلم دعا میکردم که خدایا اتفاقی نیفتاده باشه با بیمارستان که رسیدم با کمک فرانک داخل رفتیم و اجوما هم دنبالم میومد
.......
بعد معاینه توسط دکتر بهم گفت که
دکتر:.....
بنظر تون چه اتفاقی میوفته؟
جونگکوک لیاقت ا.ت رو داره؟
ا.ت کی میخواد دست سوریون رو کنه ؟
برای فهمین شرط های زیر😉😂🤝❤️
لایک 145
کامنت220
۵۶.۴k
۱۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۹۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.