دوست قدیمی p4
دستمو تو دستش گذاشتم (همچنین تهیونگ)
با صدای بوق تاکسی که معلوم بود خیلی وقته اینجاست از هم جدا شدیم
به تاکسی نگاه کردم که گفت (من منتظر میمونم تو برو)
(مطمئنی ؟)
با لبخند چشم بسته ای سرش رو تکون داد (اوهوم)
شونه ای بالا انداختم و خواستم برم که پرسید (مقصدت کجاست ؟)
(شرکت «»)
با خوشحالی گفت (عالیه پس هم مسیریم)
و بعد با دو امد و سریع سوار ماشین شد
تک خنده ای کردم و بعد گفتن ادرس به راننده کنار تهیونگ نشستم
(معمولا اقایون نمیگن که خانم ها مقدمن ؟)
خنده ای کرد و گفت (چرا ولی تو قوانین من اقایون مقدم ترن)
از حرفش خندم گرفت (عجب)
______
حاجی حالا من هیچی نمیگم خودتون نباید بفمین که یه نظر بدین ؟ :////
با صدای بوق تاکسی که معلوم بود خیلی وقته اینجاست از هم جدا شدیم
به تاکسی نگاه کردم که گفت (من منتظر میمونم تو برو)
(مطمئنی ؟)
با لبخند چشم بسته ای سرش رو تکون داد (اوهوم)
شونه ای بالا انداختم و خواستم برم که پرسید (مقصدت کجاست ؟)
(شرکت «»)
با خوشحالی گفت (عالیه پس هم مسیریم)
و بعد با دو امد و سریع سوار ماشین شد
تک خنده ای کردم و بعد گفتن ادرس به راننده کنار تهیونگ نشستم
(معمولا اقایون نمیگن که خانم ها مقدمن ؟)
خنده ای کرد و گفت (چرا ولی تو قوانین من اقایون مقدم ترن)
از حرفش خندم گرفت (عجب)
______
حاجی حالا من هیچی نمیگم خودتون نباید بفمین که یه نظر بدین ؟ :////
۲.۱k
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.