"my crazy love" p :49 ادامه پارت
ویو لیسا
رفتیم خانه وسایلامون رو چیندیم رفتم یه دوش ۱ساعته گرفتنم (ادمینتون زیاد حموم میمونه چاره چیه ) و یه سر به آرا زدم . در اتاقش رو زدم و وارد شم
+اونی آماده شو کم کم باید بریم &باشه الان لباس میپوشم . از اتاق آمدن بیرون یه لباس بنفش و شلوار مشکی پوشیدم (اسلاید ۳؛) رفتم پایین نشستم تا آرا بیاد
ویو آرا
از وقتی رسیدیم خانه لیسا همش تو خودشه نمیتونه آروم بگیره شاید اون پسره رو دوست داره . اگه دوسش داشت که درخواست طلاق نمی داد اصلا به من چه پاشم لباس بپوشم تا لیسا صداش در نیومده ، فکر کنم این مشکیه مناسب باشه (اسلاید ۲) رفتم پایین سوار ماشین شدیم و به سمت بار حرکت کردیم
&لیسا دبی هم قشنگه ها +مگه شده من ترو جای بد ببرم &نه +تازه باری که میخوایم بریم هم خفنه تازه باز شده &عه چه خوب پس بزن بریم خوش بگذرونیم. رسیدیم واقعا بار خوبی بود لیسا ظرفیت بالایی داشت اما من نه ، شروع کردیم رقصیدن اول بعد من رفتم نوشیدنی گرفتم اما لیسا هنوز داشت میرقصید و تو حال خودش بود
ویو لیسا
داشتم میرقصیدم که به آرا نگاه کردم پسرا عین گرگ نگاهش میکردم انگار مست کرده بود به هر حال تو حال خودم بودم که صدای جیغ یه دختر از دشویی آمد صداش شبیه آرا بود سریع رفتم دستشویی دیدم یه مرده میخواد بهش تجاوز کنه سریع رفتم یارو رو گرفتم +هی مرتیکه ی عوضی چه گوهی داشتی میخوردی ، این کارا به همین راحتی نیست . شروع کردم زدن یارو که آرا آمد منو از روش بلند کرد . &لیسا ولش کن ارزشش رو نداره +مرتیکه اشغال ..... عوضی .... &بسه هر چی از دهنت در میومد گفتی بریم خانه .
خیلی عصبی شدم با سرعت زیاد سمت خانه رفتم &لیسا آروم تر برو . اصلا صدای آرا رو نمیشنیدم فقط میرفتم رسیدیم خانه که آرا گفت شبمون هم خراب شد .
آره واقعا خراب شد اما نمیخواستم خودمون رو ببازم باید امشب کوک رو فراموش میکردم سریع رفتم چند تا شیشه مشروب، الکل ،ویسکی، سوجو هر چی بود آوردم و با لبخند به آرا گفتم اینجا راحت تر میشه مست کرد بیا انگار خوشحال شد . چند تا پیک خورد و رفت خوابید اما من هنوز آروم نگرفته بودم کلی خوردم که دیگه مست مست بودم حالم دست خودم نبود بغض گلوم رو چنگ میزد دلم برای کوک ، بم هر چیزی که متعلق به کوک بود تنگ شده بود دیگه نتونستم تحمل کنم و گذاشتم اشکام سرازیر شه (گایز لیسا خیلی سایلنت گریه میکنه فقط اشکش میاد )
+خدایا چرا باید عاشق کسی که ترکش کردم شم این همه آدم چرا جونگ کوک حتی فکر اینکه با کس دیگه ای ببینمش عذابم میده ، چرا نمیتونم فراموشش کنم تمام خاطراتمون عین یه فیلم هر لحظه از جولوی چشمام میگذره میترسم بخوابم فکر به جونگ کوک نزاره آروم بگیرم.
فکر کنم با این بتونم خداحافظی کنم جونگ کوکا خیلی دوست دارم (خیلی آروم )
رفتیم خانه وسایلامون رو چیندیم رفتم یه دوش ۱ساعته گرفتنم (ادمینتون زیاد حموم میمونه چاره چیه ) و یه سر به آرا زدم . در اتاقش رو زدم و وارد شم
+اونی آماده شو کم کم باید بریم &باشه الان لباس میپوشم . از اتاق آمدن بیرون یه لباس بنفش و شلوار مشکی پوشیدم (اسلاید ۳؛) رفتم پایین نشستم تا آرا بیاد
ویو آرا
از وقتی رسیدیم خانه لیسا همش تو خودشه نمیتونه آروم بگیره شاید اون پسره رو دوست داره . اگه دوسش داشت که درخواست طلاق نمی داد اصلا به من چه پاشم لباس بپوشم تا لیسا صداش در نیومده ، فکر کنم این مشکیه مناسب باشه (اسلاید ۲) رفتم پایین سوار ماشین شدیم و به سمت بار حرکت کردیم
&لیسا دبی هم قشنگه ها +مگه شده من ترو جای بد ببرم &نه +تازه باری که میخوایم بریم هم خفنه تازه باز شده &عه چه خوب پس بزن بریم خوش بگذرونیم. رسیدیم واقعا بار خوبی بود لیسا ظرفیت بالایی داشت اما من نه ، شروع کردیم رقصیدن اول بعد من رفتم نوشیدنی گرفتم اما لیسا هنوز داشت میرقصید و تو حال خودش بود
ویو لیسا
داشتم میرقصیدم که به آرا نگاه کردم پسرا عین گرگ نگاهش میکردم انگار مست کرده بود به هر حال تو حال خودم بودم که صدای جیغ یه دختر از دشویی آمد صداش شبیه آرا بود سریع رفتم دستشویی دیدم یه مرده میخواد بهش تجاوز کنه سریع رفتم یارو رو گرفتم +هی مرتیکه ی عوضی چه گوهی داشتی میخوردی ، این کارا به همین راحتی نیست . شروع کردم زدن یارو که آرا آمد منو از روش بلند کرد . &لیسا ولش کن ارزشش رو نداره +مرتیکه اشغال ..... عوضی .... &بسه هر چی از دهنت در میومد گفتی بریم خانه .
خیلی عصبی شدم با سرعت زیاد سمت خانه رفتم &لیسا آروم تر برو . اصلا صدای آرا رو نمیشنیدم فقط میرفتم رسیدیم خانه که آرا گفت شبمون هم خراب شد .
آره واقعا خراب شد اما نمیخواستم خودمون رو ببازم باید امشب کوک رو فراموش میکردم سریع رفتم چند تا شیشه مشروب، الکل ،ویسکی، سوجو هر چی بود آوردم و با لبخند به آرا گفتم اینجا راحت تر میشه مست کرد بیا انگار خوشحال شد . چند تا پیک خورد و رفت خوابید اما من هنوز آروم نگرفته بودم کلی خوردم که دیگه مست مست بودم حالم دست خودم نبود بغض گلوم رو چنگ میزد دلم برای کوک ، بم هر چیزی که متعلق به کوک بود تنگ شده بود دیگه نتونستم تحمل کنم و گذاشتم اشکام سرازیر شه (گایز لیسا خیلی سایلنت گریه میکنه فقط اشکش میاد )
+خدایا چرا باید عاشق کسی که ترکش کردم شم این همه آدم چرا جونگ کوک حتی فکر اینکه با کس دیگه ای ببینمش عذابم میده ، چرا نمیتونم فراموشش کنم تمام خاطراتمون عین یه فیلم هر لحظه از جولوی چشمام میگذره میترسم بخوابم فکر به جونگ کوک نزاره آروم بگیرم.
فکر کنم با این بتونم خداحافظی کنم جونگ کوکا خیلی دوست دارم (خیلی آروم )
۲.۹k
۲۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.