وقتی جفتشون عاشق یه دختر میشن (پارت نمیدونم چندم)
کوک نفس عمیقی کشید و ادامه داد: فکر کنم با این اوصاف تا چند سال بعد برگردم همینجا.
جونگکوک تک خنده بلندی کرد و همراه با ا.ت دوباره به اتاق برگشت
بعد از اینکه وارد اتاق شدن چهره طلبکار تهیونگ مشاهده شد: چرا انقد طولش دادی جئون؟؟ فکر کردم بردی ا.ت رووو
کوک گوشیش رو از روی میز برداشت و توی جیبش گذاشت: خیر آقای کیم..بنده هر چقد لجن باشم اموال مردم رو نمیدزدم!
پوزخند با صدای تهیونگ به گوش رسید و ادامه داد: خوبه میدونی ا.ت مال خودمه
کوک به ساعت مچیش خیره شد و جواب داد: با حقیقت نمیشه جنگید!!
خب دیگه..من میرم! همین الانشم برای اون مهمونی خانوادگی و دورهمی با شوهر عمه و شوهر خاله های گوله نمکم دیرم شده.. دیر تر برم ازم عصاره چای سبز میسازه مامانم..بعدا میبینمتون.. البته امیدوارم!
جونگکوک نگاهشو سمت تهیونگ برگردوند و ادامه داد: راستی دو تا چیز رو یادم رفت بگم..اول اینکه خیلی سگ جونی! دوم اینکه آقای سگ جون..مراقب ا.ت باش!
و بعد بدون نگاه کردن به پشت سرش از اتاق بیرون رفت
چند قدمی از اتاق دور شد و با احساس لرزش توی زانو هاش ایستاد
چشم های نم دارش رو کمی چرخوند تا اشکی ازش چکیده نشه و بعد دوباره حرکت کرد
یاد آوردی صدا و لحظاتی که با ا.ت گذرونده بود و قرار بود به زوری از دستش بده داغونش کرده بود..
ولی کی میدونه؟ شاید یکی بهتر از ا.ت رو پیدا کرد!
ثانیه ها رو به امید این که شاید یکی پیدا کنه از ا.ت بهتر باشه میگذروند.
ولی باز هم فکر میکرد از ا.ت بهتر وجود نداره..
از بیمارستان بیرون اومد و سوار ماشین شد
دست هاش رو روی فرمون گذاشت و سرش رو دست هاش تکیه داد: اهمیتی. نداره یکی بهتر از تو پیدا میکنم..هیچی به غیر از بهترین ها برات آرزو نمیکنم دختر قشنگم..فقط بهت التماس میکنم منو از یاد نبر! ولی یادمه که بهم گفته بودی گاهی عشق به وجود میاد گاهی هم با درد از بین میره!
شاید تقدیرم این بوده که این عشق با درد از بین بره ! نمیدونم ا.ت! ولی میدونم که دلم برات خیلی تنگ میشه
خداحافظی ها برای همیشه نیستن..پس بازم میبینمت..ولی شاید طوری که تو منو نبینی..! برمیگردم..ولی تو نمیفهمی..نگات میکنم ولی تو نمیبینی! و در آخر من در رویای آبی رنگم تورو به آغوش میکشم و میبوسمت ولی تو حس نمیکنی..
رویای آبی رنگ من..دوست دارم..
و بعد از گفتن حرف هاش استارت زد و ماشین رو به حرکت در آورد..
(این پایان ما نیست..!)
این متن آخرین مسیجی بود که برای ا.ت ارسال کرد و رفت..
اینم از این پارت..
بقیشو بعدا میزارم
جونگکوک تک خنده بلندی کرد و همراه با ا.ت دوباره به اتاق برگشت
بعد از اینکه وارد اتاق شدن چهره طلبکار تهیونگ مشاهده شد: چرا انقد طولش دادی جئون؟؟ فکر کردم بردی ا.ت رووو
کوک گوشیش رو از روی میز برداشت و توی جیبش گذاشت: خیر آقای کیم..بنده هر چقد لجن باشم اموال مردم رو نمیدزدم!
پوزخند با صدای تهیونگ به گوش رسید و ادامه داد: خوبه میدونی ا.ت مال خودمه
کوک به ساعت مچیش خیره شد و جواب داد: با حقیقت نمیشه جنگید!!
خب دیگه..من میرم! همین الانشم برای اون مهمونی خانوادگی و دورهمی با شوهر عمه و شوهر خاله های گوله نمکم دیرم شده.. دیر تر برم ازم عصاره چای سبز میسازه مامانم..بعدا میبینمتون.. البته امیدوارم!
جونگکوک نگاهشو سمت تهیونگ برگردوند و ادامه داد: راستی دو تا چیز رو یادم رفت بگم..اول اینکه خیلی سگ جونی! دوم اینکه آقای سگ جون..مراقب ا.ت باش!
و بعد بدون نگاه کردن به پشت سرش از اتاق بیرون رفت
چند قدمی از اتاق دور شد و با احساس لرزش توی زانو هاش ایستاد
چشم های نم دارش رو کمی چرخوند تا اشکی ازش چکیده نشه و بعد دوباره حرکت کرد
یاد آوردی صدا و لحظاتی که با ا.ت گذرونده بود و قرار بود به زوری از دستش بده داغونش کرده بود..
ولی کی میدونه؟ شاید یکی بهتر از ا.ت رو پیدا کرد!
ثانیه ها رو به امید این که شاید یکی پیدا کنه از ا.ت بهتر باشه میگذروند.
ولی باز هم فکر میکرد از ا.ت بهتر وجود نداره..
از بیمارستان بیرون اومد و سوار ماشین شد
دست هاش رو روی فرمون گذاشت و سرش رو دست هاش تکیه داد: اهمیتی. نداره یکی بهتر از تو پیدا میکنم..هیچی به غیر از بهترین ها برات آرزو نمیکنم دختر قشنگم..فقط بهت التماس میکنم منو از یاد نبر! ولی یادمه که بهم گفته بودی گاهی عشق به وجود میاد گاهی هم با درد از بین میره!
شاید تقدیرم این بوده که این عشق با درد از بین بره ! نمیدونم ا.ت! ولی میدونم که دلم برات خیلی تنگ میشه
خداحافظی ها برای همیشه نیستن..پس بازم میبینمت..ولی شاید طوری که تو منو نبینی..! برمیگردم..ولی تو نمیفهمی..نگات میکنم ولی تو نمیبینی! و در آخر من در رویای آبی رنگم تورو به آغوش میکشم و میبوسمت ولی تو حس نمیکنی..
رویای آبی رنگ من..دوست دارم..
و بعد از گفتن حرف هاش استارت زد و ماشین رو به حرکت در آورد..
(این پایان ما نیست..!)
این متن آخرین مسیجی بود که برای ا.ت ارسال کرد و رفت..
اینم از این پارت..
بقیشو بعدا میزارم
۹۲.۰k
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.