پارت ۱۰
پارت ۱۰
ویو راوی وارد خونه کوک اینا شدن احوال همو پرسیدن باهام حرف میزدن که خاله گفت بیا ناهار بخوریم ( منظور از خاله مامانه کوکه )
ناهارشون که خوردن ته تصمیم گرفت بره خونش تا تکلیف رو انجام بده
ته : خاله جان کار نداری
م ک : عه کجا
ته : میریم خونم
م ک : کوک ببرش
کوک : عه مامان من برای چی
م ک : بری درس بخونی باهم دیگه
کوک : اوکی
خلاصه که با مامان کوک خداحافظی کردنو
آمدن بیرون
کوک : خب با چی میریم ؟
ته : با موتور
کوک : ا باشه
ته : سوار شو
کوک سوار موتور شد دور از ته نشست
ته : چرا آنقدر اون لبه نشستی میوفتیا
کوک : نه نمیوفتم
ته : اوک
که ته حرکت کرد کوک به جلو پرت شدو دستشو دور کمر ته حلقه کرد
ته : هوم دیدی گفتم
کوک : غلط کردم برو فقط
ته : اوک
که رسیدن وارد خونه ته میشن میرن تکالیفشونو آنجام میدن
که ....
ببخشید بابت تاخیر
ویو راوی وارد خونه کوک اینا شدن احوال همو پرسیدن باهام حرف میزدن که خاله گفت بیا ناهار بخوریم ( منظور از خاله مامانه کوکه )
ناهارشون که خوردن ته تصمیم گرفت بره خونش تا تکلیف رو انجام بده
ته : خاله جان کار نداری
م ک : عه کجا
ته : میریم خونم
م ک : کوک ببرش
کوک : عه مامان من برای چی
م ک : بری درس بخونی باهم دیگه
کوک : اوکی
خلاصه که با مامان کوک خداحافظی کردنو
آمدن بیرون
کوک : خب با چی میریم ؟
ته : با موتور
کوک : ا باشه
ته : سوار شو
کوک سوار موتور شد دور از ته نشست
ته : چرا آنقدر اون لبه نشستی میوفتیا
کوک : نه نمیوفتم
ته : اوک
که ته حرکت کرد کوک به جلو پرت شدو دستشو دور کمر ته حلقه کرد
ته : هوم دیدی گفتم
کوک : غلط کردم برو فقط
ته : اوک
که رسیدن وارد خونه ته میشن میرن تکالیفشونو آنجام میدن
که ....
ببخشید بابت تاخیر
۵.۸k
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.