پارت186
#پارت186
شیطونکِ بابا🥺💜
خودشو کشید بالای سرم و زل زد تو چشمام و گفت:
+ آره منم که عرعر!!! بگیر بخوای تا پشیمون نشدم از اینکه باهات کاری نداشتم...
لبمو به دندون گرفتم و چشمامو فوری بستم ، به پهلو برگشتم و آهی کشیدم...
بعد از اینکه کلی فکر کردم و حرص خوردم ، چشمام سنگین شد و به خواب فرو رفتم...
کش و قوسی به بدنم دادم و خمیازه ای کشیدم ، قلطی روی تخت زدم و وقتی فهمیدم افراز نیست ، با خیال راحت گفتم:
_ آخیش خداروشکر که نیست
+ من اینجام..
با شنیدن صداش یهو یکه خوردم و سر چرخوندم به سمت ایینه..
داشت موهاشو مرتب میکرد و خیلی شیک و پیک شده بود
لبخند زورکی بهش زدم و گفتم:
_ سلام صبح بخیر
+ علیک سلام
پس که دوسداری من نباشم هوم؟!
خارشی به کلم دادم و گفتم:
_ نه چیزه...
منظورم با تو نبود
+ باشه نمیخواد دیگه گند کاریتو جمع کنی. خودم فهمیدم با کی بودی
ای بابا ، یه بارم که اومدم با خودم صحبت کنم باید اینجوری میشد؟؟
+ پاشو دستو صورتتو بشور بریم صبحونه بخوریم
_ میل ندارم
شیطونکِ بابا🥺💜
خودشو کشید بالای سرم و زل زد تو چشمام و گفت:
+ آره منم که عرعر!!! بگیر بخوای تا پشیمون نشدم از اینکه باهات کاری نداشتم...
لبمو به دندون گرفتم و چشمامو فوری بستم ، به پهلو برگشتم و آهی کشیدم...
بعد از اینکه کلی فکر کردم و حرص خوردم ، چشمام سنگین شد و به خواب فرو رفتم...
کش و قوسی به بدنم دادم و خمیازه ای کشیدم ، قلطی روی تخت زدم و وقتی فهمیدم افراز نیست ، با خیال راحت گفتم:
_ آخیش خداروشکر که نیست
+ من اینجام..
با شنیدن صداش یهو یکه خوردم و سر چرخوندم به سمت ایینه..
داشت موهاشو مرتب میکرد و خیلی شیک و پیک شده بود
لبخند زورکی بهش زدم و گفتم:
_ سلام صبح بخیر
+ علیک سلام
پس که دوسداری من نباشم هوم؟!
خارشی به کلم دادم و گفتم:
_ نه چیزه...
منظورم با تو نبود
+ باشه نمیخواد دیگه گند کاریتو جمع کنی. خودم فهمیدم با کی بودی
ای بابا ، یه بارم که اومدم با خودم صحبت کنم باید اینجوری میشد؟؟
+ پاشو دستو صورتتو بشور بریم صبحونه بخوریم
_ میل ندارم
۶.۷k
۱۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.