مافیای بزرگ
𝐛𝐢𝐠 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟔𝟐
ویو روز عروسیشون
صبحبا صدای آلارم ازخواب بیدار شدم برای امروز خیلییییییییییییی ذوق داشتم چون بلخره داشتم ازدواج می کردم عررررررر در تراس باز کردم هوا بیاد رو تختم مرتب کردم یه دوش ۱ ساعته گرفتم و بله فعلا ساعت ۶ صبحه موهامو خشک کردم و شونه زدم و یه روتین پوستی انجام دادم یه لباس ورزشی پوشیدم رفتم تو آشپز خونه برای خودم صبحونه درست کردم و خوردم بعد کیفم برداشتم می خاستمبه کوک زنگ بزنم که دیگه خودش زنگ زد
ویو مکالمه شون
+های گرلم
_سیلام عشقم
+بیا پایین منتظرم
_اوکی
بعد کتونی هام پوشیدم رفتم پایین سوار ماشین شدم که کوک منو گذاشت آرایش گاه
ویو ساعت ۷ بعد از ظهر
اهههههههههه بلخره کارم تموم شد تو آینهی نگاه به خودم کردم جوووننننننن چه خوشگل شده بودم بعد از آرایش گا اومدم بیرون که دیدم کوک از ماشین پیاده شده منتظره جوووننننن چه خوشگل شده بود دلم براش قش رفت
ویو کوک
ات از آرایش گاه اومد بیرون همین جوری مهوش شدم لامصب خیلی نازه شده بود
ویو ات
آروم اومد پیش کوک که گفت
+اممممممم بیبی گرلم چه ناز شده احساس میکنم خیلی خوردنی شدی(بم)
_(گوجه شد)
+(خنده)
بعد سوار ماشین شدیم به طرف آتیله حرکت کردیم .....
عکاس:جناب لطفا دستتون بزارید روی رون عروس خانم شما هم دستتون بزارید رو دست داماد
_واییییییییییی ژست های سختی میده
+بجاش عکسهامون خیلی سک*سی میشه (بم)
_(گوجه شد)
+(خنده)
بعد ازآتلیه اومدیم بیرون بهطرف عروسی حرکت کردیم که چند مین بعد رسیدیم
با همه سلام و علیک کردیم که با کوک رفتیم پیش عاقد
عاقد:خانم کیم ات آیا حاضرین همسر جناب جئون جونگکوک شوید؟
_بله
عاقد:و شما چطور آقای جئون
+بله
عاقد:شما رو زن و شوهر اعلام میکنم می تونن همو ببوسین
بعد کوک لباشو گذاشت رو لبام یه مک ریز شد
ویو۳ بعد
همه وسط بودیم داشتیم می رقصیدیم که یهوو نایون اومد اوت وسط گفت
=اتتتتتت من حامله ام(با داد)
_چیییییییی(با داد)
=میگم حامله م(با داد)
_مبارکههههههه
بعدعروسی سوار ماشین شدیم به طرف عمارت حرکت کردیم تو راه کوک دستشو روی رون های لختم گذاشته که هول شدم و استرس گرفتم
_آ...ب کجاست(استرسی و ترس)
+اون جا دیگه نترس بیبی(بم و خمار)
بعد از اینکه رسیدیم خونه کوک برآید استایل بغلم کرد برد تو اتاق مشترکی که برامون درست کرده بود البته الان تخت پر از گل های رز پر پر بود اومد یه کاری کنه کههههههه دست راستش الکس اومد صداش کرد
+بیبی یکم منتظر بمون الان میام (لبخند و بم و خمار)
_اوک...ییی(ترسیده)
کوک که رفت بلند شدم یه نفس عمیق کشیدم رفتم لباسمو با لباسی که مامان کوک خرید بود عوض کردم چون اونی خودم خرید بودم پیدا نمی کردم بعد آرایشم پاک کردم و موهامو باز کردم دیدم کوک نیومد آروم از اتاق اومدن بیرون که دیدم از زیر زمین صدا میاد آروم به طرف زیر زمین رفتم کوک به اون جا جعبه سیاه هم میگفت چون هرکی بره اونجا زنده بر نمی گرده از گوشه در نگاه کردم که یهووو دیدم کوک داره مین وو و یوران شکنجه میده که جیغم در اومد
_جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغع
+ات(تعجب)
بدو بدو رفتم تو اتاق درم محکم بستم
+ات ات درو باز کن بازر بهت توضیح بدم اتتتتتتت(داد)
_هق هق نمی خام
کوک همیم جوری به در می زد میگفت که بعد حدود نیم ساعت ول کردم منم اومدم تلاش کنم که بخوابم ولی خب تشنه بودم حتما دیگه کوک رفته آروم درو باز کردم اومدم دیدم کسی نیست اومدم از پله برم پایین یکی محکم گرفتتم
_عرررررررررررررر
الکس :عهههههههههه
بعد از پله ها منو برد پاین منم یه عر می زدم که دیدم کوک به طور خیلی جذابی نشسته رو مبدل داره مشروب می خوره
+الکس گرلم ول کن برو
اکلس:چشم ارباب
بعد با یه نگاه بر اندازم کرد به پوزخند اعصبی زد اومد طرفم
+بیبی مگه نگفته بودم فقط جلوی من از لباس ها بپوش دوست ندارم بقیه چی های مال منه رو بیبنن
بعد برآید استایل بغلم کرد و برد تو اتاق روم خیمه زد
+اجازه هست(بم و خمار)
_کو...ک
+می دونم اولین بارته حواسم هست
بقیه ش با ذهن منحرف خودتون من اسمات نمی نویسم 🦋🌚
اسلاید ۲ لباس عروس ات
اسلاید ۳ لباس کوک
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟔𝟐
ویو روز عروسیشون
صبحبا صدای آلارم ازخواب بیدار شدم برای امروز خیلییییییییییییی ذوق داشتم چون بلخره داشتم ازدواج می کردم عررررررر در تراس باز کردم هوا بیاد رو تختم مرتب کردم یه دوش ۱ ساعته گرفتم و بله فعلا ساعت ۶ صبحه موهامو خشک کردم و شونه زدم و یه روتین پوستی انجام دادم یه لباس ورزشی پوشیدم رفتم تو آشپز خونه برای خودم صبحونه درست کردم و خوردم بعد کیفم برداشتم می خاستمبه کوک زنگ بزنم که دیگه خودش زنگ زد
ویو مکالمه شون
+های گرلم
_سیلام عشقم
+بیا پایین منتظرم
_اوکی
بعد کتونی هام پوشیدم رفتم پایین سوار ماشین شدم که کوک منو گذاشت آرایش گاه
ویو ساعت ۷ بعد از ظهر
اهههههههههه بلخره کارم تموم شد تو آینهی نگاه به خودم کردم جوووننننننن چه خوشگل شده بودم بعد از آرایش گا اومدم بیرون که دیدم کوک از ماشین پیاده شده منتظره جوووننننن چه خوشگل شده بود دلم براش قش رفت
ویو کوک
ات از آرایش گاه اومد بیرون همین جوری مهوش شدم لامصب خیلی نازه شده بود
ویو ات
آروم اومد پیش کوک که گفت
+اممممممم بیبی گرلم چه ناز شده احساس میکنم خیلی خوردنی شدی(بم)
_(گوجه شد)
+(خنده)
بعد سوار ماشین شدیم به طرف آتیله حرکت کردیم .....
عکاس:جناب لطفا دستتون بزارید روی رون عروس خانم شما هم دستتون بزارید رو دست داماد
_واییییییییییی ژست های سختی میده
+بجاش عکسهامون خیلی سک*سی میشه (بم)
_(گوجه شد)
+(خنده)
بعد ازآتلیه اومدیم بیرون بهطرف عروسی حرکت کردیم که چند مین بعد رسیدیم
با همه سلام و علیک کردیم که با کوک رفتیم پیش عاقد
عاقد:خانم کیم ات آیا حاضرین همسر جناب جئون جونگکوک شوید؟
_بله
عاقد:و شما چطور آقای جئون
+بله
عاقد:شما رو زن و شوهر اعلام میکنم می تونن همو ببوسین
بعد کوک لباشو گذاشت رو لبام یه مک ریز شد
ویو۳ بعد
همه وسط بودیم داشتیم می رقصیدیم که یهوو نایون اومد اوت وسط گفت
=اتتتتتت من حامله ام(با داد)
_چیییییییی(با داد)
=میگم حامله م(با داد)
_مبارکههههههه
بعدعروسی سوار ماشین شدیم به طرف عمارت حرکت کردیم تو راه کوک دستشو روی رون های لختم گذاشته که هول شدم و استرس گرفتم
_آ...ب کجاست(استرسی و ترس)
+اون جا دیگه نترس بیبی(بم و خمار)
بعد از اینکه رسیدیم خونه کوک برآید استایل بغلم کرد برد تو اتاق مشترکی که برامون درست کرده بود البته الان تخت پر از گل های رز پر پر بود اومد یه کاری کنه کههههههه دست راستش الکس اومد صداش کرد
+بیبی یکم منتظر بمون الان میام (لبخند و بم و خمار)
_اوک...ییی(ترسیده)
کوک که رفت بلند شدم یه نفس عمیق کشیدم رفتم لباسمو با لباسی که مامان کوک خرید بود عوض کردم چون اونی خودم خرید بودم پیدا نمی کردم بعد آرایشم پاک کردم و موهامو باز کردم دیدم کوک نیومد آروم از اتاق اومدن بیرون که دیدم از زیر زمین صدا میاد آروم به طرف زیر زمین رفتم کوک به اون جا جعبه سیاه هم میگفت چون هرکی بره اونجا زنده بر نمی گرده از گوشه در نگاه کردم که یهووو دیدم کوک داره مین وو و یوران شکنجه میده که جیغم در اومد
_جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغع
+ات(تعجب)
بدو بدو رفتم تو اتاق درم محکم بستم
+ات ات درو باز کن بازر بهت توضیح بدم اتتتتتتت(داد)
_هق هق نمی خام
کوک همیم جوری به در می زد میگفت که بعد حدود نیم ساعت ول کردم منم اومدم تلاش کنم که بخوابم ولی خب تشنه بودم حتما دیگه کوک رفته آروم درو باز کردم اومدم دیدم کسی نیست اومدم از پله برم پایین یکی محکم گرفتتم
_عرررررررررررررر
الکس :عهههههههههه
بعد از پله ها منو برد پاین منم یه عر می زدم که دیدم کوک به طور خیلی جذابی نشسته رو مبدل داره مشروب می خوره
+الکس گرلم ول کن برو
اکلس:چشم ارباب
بعد با یه نگاه بر اندازم کرد به پوزخند اعصبی زد اومد طرفم
+بیبی مگه نگفته بودم فقط جلوی من از لباس ها بپوش دوست ندارم بقیه چی های مال منه رو بیبنن
بعد برآید استایل بغلم کرد و برد تو اتاق روم خیمه زد
+اجازه هست(بم و خمار)
_کو...ک
+می دونم اولین بارته حواسم هست
بقیه ش با ذهن منحرف خودتون من اسمات نمی نویسم 🦋🌚
اسلاید ۲ لباس عروس ات
اسلاید ۳ لباس کوک
۵.۴k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.