فیک ناول.پارت10.Main Character's:Jung kook,A/T,Jin,Suga,R.M,J-hope,Jimin,V
Didn't you love me?
part10
Main Character's:Jung kook,A/T,Jin,Suga,R.M,J-hope,Jimin,V
با اشاره چند نفر رو فرستادن دستامو ببندن و منم کاری بهشون نداشتم..دستامو بستن انداختنم کنار جونگکوک..و بعد جانگ مون هه به اتاقش رفت..ا/ت:جونگکوک؟..جونگکوک:بله؟چییی؟منو میشناسی؟..ا/ت با خنده:چطور نشناسم بایسمی..جونگکوک با حالت متعجب:واقعا آرمی ای؟بایست منم؟..ا/ت: آره دیگه دارم میگم بایسمی آرمی نباشم؟..جونگکوک:خب,برا چی اومدی؟..ا/ت:نجاتت بدم فکر کنم نمیدونی جانگ مون هه قراره باهات چیکار کنه..جونگکوک:جانگ مون هه؟..ا/ت:همونی که داشت زر زر میکرد,رئیس همین اسکل بادیگارداش,*با پوزخند:واقعا برای قدرتمند ترین خلافکار زشته که خودش نجنگه و بادیگارد داشته باشه..جونگکوک:تو این یارو رو میشناسی؟..ا/ت:اره..جونگکوک:چطوری؟..ا/ت:قضیش مفصله,الان نمی تونم بگم چون قراره غافلگیر بشه اگه الان بهت بگم میفهمه,باید حدس بزنه من کی ام,تو هم میتونی از روی جواب بدست اومده بفهمی..جونگکوک:چند سالته؟..ا/ت:24,هم سنیم..بعد چند مین جانگ مون هه از توی اتاقش اومد بیرون و نزدیکم اومد..جانگ مون هه:خب خب خانوم کوچولو نگفتی کی هستی..ا/ت:حدس بزن..اومد جلوتر و خم شد و دستشو گذاشت زیر چونم و زیر و روم کرد..اسلحه و چاقو رو برداشت و داد دست بادیگاردش..جانگ مون هه:اون زخم لبت کار کیه؟..ا/ت:دور نیست خیلی هم نزدیکه..جانگ مون هه با خنده:کار منه؟..ا/ت:خب,بیشتر فکر کن کامل میفهمی من کی ام..دستشو گذاشت پشت کمرم و به خودش نزدیک ترم کردم..جانگ مون هه:ی خانوم کوچولویی مث تو نباید اینقد خشن باشه دختر کوچولو..ا/ت:کوچولو؟24سالمه بازهم بچه حساب میشم؟..جانگ مون هه:خب پس میخای آجوما صدات کنم؟..ا/ت:ببخشیدا اونقدرام پیر نیستم..جانگ مون هه:خب خانوم جوان میشه ی شب رو افتخار بدی؟
part10
Main Character's:Jung kook,A/T,Jin,Suga,R.M,J-hope,Jimin,V
با اشاره چند نفر رو فرستادن دستامو ببندن و منم کاری بهشون نداشتم..دستامو بستن انداختنم کنار جونگکوک..و بعد جانگ مون هه به اتاقش رفت..ا/ت:جونگکوک؟..جونگکوک:بله؟چییی؟منو میشناسی؟..ا/ت با خنده:چطور نشناسم بایسمی..جونگکوک با حالت متعجب:واقعا آرمی ای؟بایست منم؟..ا/ت: آره دیگه دارم میگم بایسمی آرمی نباشم؟..جونگکوک:خب,برا چی اومدی؟..ا/ت:نجاتت بدم فکر کنم نمیدونی جانگ مون هه قراره باهات چیکار کنه..جونگکوک:جانگ مون هه؟..ا/ت:همونی که داشت زر زر میکرد,رئیس همین اسکل بادیگارداش,*با پوزخند:واقعا برای قدرتمند ترین خلافکار زشته که خودش نجنگه و بادیگارد داشته باشه..جونگکوک:تو این یارو رو میشناسی؟..ا/ت:اره..جونگکوک:چطوری؟..ا/ت:قضیش مفصله,الان نمی تونم بگم چون قراره غافلگیر بشه اگه الان بهت بگم میفهمه,باید حدس بزنه من کی ام,تو هم میتونی از روی جواب بدست اومده بفهمی..جونگکوک:چند سالته؟..ا/ت:24,هم سنیم..بعد چند مین جانگ مون هه از توی اتاقش اومد بیرون و نزدیکم اومد..جانگ مون هه:خب خب خانوم کوچولو نگفتی کی هستی..ا/ت:حدس بزن..اومد جلوتر و خم شد و دستشو گذاشت زیر چونم و زیر و روم کرد..اسلحه و چاقو رو برداشت و داد دست بادیگاردش..جانگ مون هه:اون زخم لبت کار کیه؟..ا/ت:دور نیست خیلی هم نزدیکه..جانگ مون هه با خنده:کار منه؟..ا/ت:خب,بیشتر فکر کن کامل میفهمی من کی ام..دستشو گذاشت پشت کمرم و به خودش نزدیک ترم کردم..جانگ مون هه:ی خانوم کوچولویی مث تو نباید اینقد خشن باشه دختر کوچولو..ا/ت:کوچولو؟24سالمه بازهم بچه حساب میشم؟..جانگ مون هه:خب پس میخای آجوما صدات کنم؟..ا/ت:ببخشیدا اونقدرام پیر نیستم..جانگ مون هه:خب خانوم جوان میشه ی شب رو افتخار بدی؟
۹.۳k
۲۲ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.