تک پارتی (درخواستی )
تک پارتی (درخواستی )
(وقتی اکست بود و معلمت و بعد از هشت سال دوباره باهم دیدار کردین و.....)
به سمت مطمب رفت اخیرا سردرد عجیبی میگرفت و خودش هم دلیلش رو نمیدونست شاید بخاطر کلاس هایی که میذاشت بود شاید هم دلیل خواستی نداشت و فقط نیاز به استراحت داشت ولی فیلیکس حتا نمیذاشت یک دقیقه از کلاش هاش بگذره و همیشه سر وقت و شاید بعضی اوقات ¹ساعت زودتر میومد به هر حال نیاز داشت به دکتر بره و ببینه چه اتفاقی براش افتاده به سمت اتاقت رفت و در زد و گفت
فیلیکس :میتونم بیام داخل خانوم دکتر
آت :بفرمایید
فیلیکس وارد اتاق شد اومد و نشست روی صندلی روبه روییت و یا همون صندلی بیمار و برای لحظه ای سرت رو بالا آوردی با دیدن مرد روبه روت بدنت یخ زد
(⁸سال قبل)
آت:چاگی (با ذوق است حرف رو زدی )
نگاه سردی بهت کرد وفت
فیلیکس :بیا جدا بشیم (جدی اما سرد )
آت: چ چی
فیلیکس :آت به خودت بیا تو فقط یک کارآموزی من میخوام با کسی ازدواج کنم که بتونه از پس مسئولیتش بر بیاد ولی تو اون کاره نیستی
آت :آما فیلیکس تو چطوری میتونی اینو بگی من بخاطر تو از عزیز ترین کسام گذشتم
فیلیکس :آت من نمیخوامت در حال حاظر عاشق یک نفر دیگه شدم
بدون حرف دیگه ای رفت بیرون از دفترش البته یادم نره که بگم تو همونجا اون آت قبلی رو با احساساتش دفن کردی تو دیگه اون آت سابق نشدی
(زمان حال ساعت ⁵:³⁰به سئول)
آت:بفرمایید مشکلتون چیه (سرد )
فیلیکس که با دیدن تو شکه شده بود گفت
فیلیکس :آت خودتی
آت :فکر کنم اشتباهی اومدین(سرد )
فیلیکس :آت منظورت چیه تو آت منی
آت :آت شما ⁸سال پیش مرده
فیلیکس :آت من
آت :مهم نیست
فیلیکس :چقدر تغییر کردی
با تمام زورت سعی داشتی بغض نکنی فیلیکس بلند شد و به سمت بیرون رفت و به سمت تو برگشت و گفت
فیلیکس :``به امید دیدار عزیزم دوست دارم ``
مین سو
بچه ها تا هفته ی بعدی آخر هفته ها پنج قسمت فیک میزارم
تابع#جمهوری-اسلامی-ایران
(وقتی اکست بود و معلمت و بعد از هشت سال دوباره باهم دیدار کردین و.....)
به سمت مطمب رفت اخیرا سردرد عجیبی میگرفت و خودش هم دلیلش رو نمیدونست شاید بخاطر کلاس هایی که میذاشت بود شاید هم دلیل خواستی نداشت و فقط نیاز به استراحت داشت ولی فیلیکس حتا نمیذاشت یک دقیقه از کلاش هاش بگذره و همیشه سر وقت و شاید بعضی اوقات ¹ساعت زودتر میومد به هر حال نیاز داشت به دکتر بره و ببینه چه اتفاقی براش افتاده به سمت اتاقت رفت و در زد و گفت
فیلیکس :میتونم بیام داخل خانوم دکتر
آت :بفرمایید
فیلیکس وارد اتاق شد اومد و نشست روی صندلی روبه روییت و یا همون صندلی بیمار و برای لحظه ای سرت رو بالا آوردی با دیدن مرد روبه روت بدنت یخ زد
(⁸سال قبل)
آت:چاگی (با ذوق است حرف رو زدی )
نگاه سردی بهت کرد وفت
فیلیکس :بیا جدا بشیم (جدی اما سرد )
آت: چ چی
فیلیکس :آت به خودت بیا تو فقط یک کارآموزی من میخوام با کسی ازدواج کنم که بتونه از پس مسئولیتش بر بیاد ولی تو اون کاره نیستی
آت :آما فیلیکس تو چطوری میتونی اینو بگی من بخاطر تو از عزیز ترین کسام گذشتم
فیلیکس :آت من نمیخوامت در حال حاظر عاشق یک نفر دیگه شدم
بدون حرف دیگه ای رفت بیرون از دفترش البته یادم نره که بگم تو همونجا اون آت قبلی رو با احساساتش دفن کردی تو دیگه اون آت سابق نشدی
(زمان حال ساعت ⁵:³⁰به سئول)
آت:بفرمایید مشکلتون چیه (سرد )
فیلیکس که با دیدن تو شکه شده بود گفت
فیلیکس :آت خودتی
آت :فکر کنم اشتباهی اومدین(سرد )
فیلیکس :آت منظورت چیه تو آت منی
آت :آت شما ⁸سال پیش مرده
فیلیکس :آت من
آت :مهم نیست
فیلیکس :چقدر تغییر کردی
با تمام زورت سعی داشتی بغض نکنی فیلیکس بلند شد و به سمت بیرون رفت و به سمت تو برگشت و گفت
فیلیکس :``به امید دیدار عزیزم دوست دارم ``
مین سو
بچه ها تا هفته ی بعدی آخر هفته ها پنج قسمت فیک میزارم
تابع#جمهوری-اسلامی-ایران
۳.۹k
۰۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.