𝑷𝒂𝒓𝒕 17 قسمت چهارم
_(خیلی براش ناراحت شدم...یک پدر و مادر چقدر میتونن ظالم باشن...رفتم سمتش...)
+(قلبم هزار تیکه شد...اشکام جاری شد جیمین که اومد سمتم با دستام سریع اشکامو پاک کردم...)
_خیلی ناراحت شدم...ت...تو داری گریه میکنی
+(دستامو جلوی چشمام گرفتم و سریع پاک میکردم که دستامو جیمین گرفت و کشید سمت خودش بدنم به بدنش چسبیده بود و دستای کوچیکشو رو دور خودم حس کردم سرشو روی شونم گذاشت و توی گوشم گفت...)
_درکت میکنم...من هم مثل تو کسی رو ندارم که کمکم کنه...
+(سرمو به سمت سر جیمین چرخوندم و بهش نگاه کردم...)
+چرا؟...
چون پارت تموم شده
+گریههههه
بسه دیگه گندشو در نیاریم...
+عافرین بچه ی خوب...
بل... :/
شرط داره بندری میرقصه💔🗿😂
+(قلبم هزار تیکه شد...اشکام جاری شد جیمین که اومد سمتم با دستام سریع اشکامو پاک کردم...)
_خیلی ناراحت شدم...ت...تو داری گریه میکنی
+(دستامو جلوی چشمام گرفتم و سریع پاک میکردم که دستامو جیمین گرفت و کشید سمت خودش بدنم به بدنش چسبیده بود و دستای کوچیکشو رو دور خودم حس کردم سرشو روی شونم گذاشت و توی گوشم گفت...)
_درکت میکنم...من هم مثل تو کسی رو ندارم که کمکم کنه...
+(سرمو به سمت سر جیمین چرخوندم و بهش نگاه کردم...)
+چرا؟...
چون پارت تموم شده
+گریههههه
بسه دیگه گندشو در نیاریم...
+عافرین بچه ی خوب...
بل... :/
شرط داره بندری میرقصه💔🗿😂
۹.۷k
۰۸ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.