Cold hearted
part⁶
کوک:انبار سلاح رو همشو دزدیدن
ته:چی؟؟؟؟؟؟؟؟ کار کی بوده "عصبی-سرد"
کوک:یه ادم که الان تو این عمارته
هانا:کارم ن بود کار من بود"ذوق"
یونگی:ای خاک تو سرت جئون هانا"زد تو کلش"
سولا:تصمیمم عوض شد من نمیخوام خواهر شوهر این باشم"پشیمون"
ته:چرا اونوقت
هانا:ساعت سه نصف شب حوصلم سر رفته بود گفتم کرم بریزم بعد مشکل اینجاس که اونا مارسلین رو کشتن ولی مهم نیست
"فردا صبح"
پ.کوک:خب دخترم هانا مراقب خودت باش و اذیت تهیونگ نکن
هانا:چرا جونگکوک میبرتم؟ چرا لامبورگینی من نیست؟
کوک:چون در نری و گفتم ببرن عمارت ته ته عسلی
"عمارت ته"
کوک:ته کجایی
ته:هوم چیه"خوابالود"
کوک:مثلا زنتو اوردم
ته:زنم کیه "تعجب"
کوک:دیشب پدر مادرت اومده بودن خواستگاری جئون هانا
ته:ها راست میگیا اجوما اتاق اونو بهش نشون بده من برم بخوابم
هانا:خب سویچ ماشین من کو
ته:این چشم لنگ صبح
هانا:من باید برم به دانش آموزان عزیزم درس بدم
ته:برو اجوما اتاقتون نشونت بده خودم میبرمت
هانا:بای بای کوکی
"دانشگاه"
هانا:سلام بر دانشجو های گلم
همه:سلام
هانا:امروز تصمیم دارم یکم با هم حرف بزنم خب هرکس اگر سوالی داره بپرسه
لارا:خانم شما چرا اومدین به مافیا ها درس بدین
هانا:چون دلم خواست
مارالینا:شما ازدواج کردین
هانا:هنوز نه ولی یک ماه دیگه اره
سوکیا:مربی شما از نزدیک بزرگ ترین رئیس اسلحه سرد و گرم. و غیره رو دیدین میگن پری شب با رئیس باند رز خونین حرف میزده و اولین بار خودشو نشون داده
هانا:اره
نزوکو:مربی میدونستین اینجا فقط کره ای ها نیستن
هانا:یس
مدیر:خانم مربی من گفتم رئیس باند رز خونین بیاد اینجا پس لطفاً کلاس شما تمام بشه
هانا:رئیس رز خونین.....جناب مدیر من دارم میام دفتر
مدیر:نمیشه
هانا:اوکی لطفاً بیاد داخل
همه:سلام "ذوق"
ته:خداحافظ"سرد"
نزوکو:قربان همین الان داشتیم درمورد شما حرف میزدیم
سوکیا:شما رئیس اسلحه اسکلت رو دیدین
ته:اره خب معلمتون کو
هانا:حقیقتا اون بالا حوا میرسه کیم تهیونگ"خنده"
ته:باید از تو پرسید......این معلمتونه"سرد"
همه:بله
ته:
کوک:انبار سلاح رو همشو دزدیدن
ته:چی؟؟؟؟؟؟؟؟ کار کی بوده "عصبی-سرد"
کوک:یه ادم که الان تو این عمارته
هانا:کارم ن بود کار من بود"ذوق"
یونگی:ای خاک تو سرت جئون هانا"زد تو کلش"
سولا:تصمیمم عوض شد من نمیخوام خواهر شوهر این باشم"پشیمون"
ته:چرا اونوقت
هانا:ساعت سه نصف شب حوصلم سر رفته بود گفتم کرم بریزم بعد مشکل اینجاس که اونا مارسلین رو کشتن ولی مهم نیست
"فردا صبح"
پ.کوک:خب دخترم هانا مراقب خودت باش و اذیت تهیونگ نکن
هانا:چرا جونگکوک میبرتم؟ چرا لامبورگینی من نیست؟
کوک:چون در نری و گفتم ببرن عمارت ته ته عسلی
"عمارت ته"
کوک:ته کجایی
ته:هوم چیه"خوابالود"
کوک:مثلا زنتو اوردم
ته:زنم کیه "تعجب"
کوک:دیشب پدر مادرت اومده بودن خواستگاری جئون هانا
ته:ها راست میگیا اجوما اتاق اونو بهش نشون بده من برم بخوابم
هانا:خب سویچ ماشین من کو
ته:این چشم لنگ صبح
هانا:من باید برم به دانش آموزان عزیزم درس بدم
ته:برو اجوما اتاقتون نشونت بده خودم میبرمت
هانا:بای بای کوکی
"دانشگاه"
هانا:سلام بر دانشجو های گلم
همه:سلام
هانا:امروز تصمیم دارم یکم با هم حرف بزنم خب هرکس اگر سوالی داره بپرسه
لارا:خانم شما چرا اومدین به مافیا ها درس بدین
هانا:چون دلم خواست
مارالینا:شما ازدواج کردین
هانا:هنوز نه ولی یک ماه دیگه اره
سوکیا:مربی شما از نزدیک بزرگ ترین رئیس اسلحه سرد و گرم. و غیره رو دیدین میگن پری شب با رئیس باند رز خونین حرف میزده و اولین بار خودشو نشون داده
هانا:اره
نزوکو:مربی میدونستین اینجا فقط کره ای ها نیستن
هانا:یس
مدیر:خانم مربی من گفتم رئیس باند رز خونین بیاد اینجا پس لطفاً کلاس شما تمام بشه
هانا:رئیس رز خونین.....جناب مدیر من دارم میام دفتر
مدیر:نمیشه
هانا:اوکی لطفاً بیاد داخل
همه:سلام "ذوق"
ته:خداحافظ"سرد"
نزوکو:قربان همین الان داشتیم درمورد شما حرف میزدیم
سوکیا:شما رئیس اسلحه اسکلت رو دیدین
ته:اره خب معلمتون کو
هانا:حقیقتا اون بالا حوا میرسه کیم تهیونگ"خنده"
ته:باید از تو پرسید......این معلمتونه"سرد"
همه:بله
ته:
۴.۸k
۰۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.