عشق دو طرفه 𝕡𝕒𝕣𝕥𝟛
خب خب بریم که شروع کنیم
تهیونگ: تو همین فکرا بودم که یهو ا/ت بهم پیام داد
پیام ا/ت: سلام چطوری؟
من کیف پولمو لای روفرشی که توی ماشین تو هست جا گذاشتم میشه فردا بریم یه بیرون برام بیاریش؟
تهیونگ: با خودم گفتم این یه فرصت عالیه که بهش بگم دوسش دارم پس بهش پیام دادم : باشه فردا بیا کافه سر کوچه( همینطوری اسم به ذهنم نرسید🤦♀️)
بهم گفت باشه
خیلی ذوق داشتم از ذوق خوابم نمیبرد باید به پسرا بگم
به جیمین زنگ زدم
مکالمه تهیونگ و جیمین:
تهیونگ:الو سلام جیمین
جیمین: سلام طوری شده؟ خوبی؟
تهیونگ: حدس بزن چی شده
جیمین: کلاغ ریده رو سرت؟
تهیونگ: کوفت💔 ا/ت بهم پیام داده فردا بریم کافه البته چون کیف پولش تو ماشینم لای روفرشی مونده باید بهش بدم
جیمین: عالیه داداش پس میتونی بهش اعتراف کنی
تهیونگ: آره خیلی خوشحالم فعلا برم فردا بهت میگم
جیمین: باشه بای
تهیونگ: بای
پرش زمانی فردا
تهیونگ ویو
واااای خدا دیشب از ذوق اصلا خوابم نبرد
طبق معمول رفتم دانشگاه و برگشتم
نیم ساعت بعد ا/ت بهم پیام داد چه ساعتی بریم گفتم ساعت پنج خوبه
گفت باشه
پایان تهیونگ ویو
ا/ت ویو
ساعت چهاره امروز قراره به تهیونگ بگم چقدر دوستش دارم
رفتم یه دوش ۲۰ دقیقه ای گرفتم اومدم بیرون موهامو خشک کردم و یه لباس قشنگ پوشیدم( میزارم عکسشو) سوار ماشینم شدم و رفتم به کافه راس ساعت رسیدم تهیونگ اونجا بود
فلش بک به تهیونگ توی خونه
رفتم یه دوش گرفتم و اومدم موهام خشک کردم یه لباس شیک پوشیدم (عکسش میزارم) آهان یادم رفت کیف پول ا/ت رو بردارم
رفتم از عقب ماشین کیف پولشو پیدا کردم و رفتم
پایان فلش بک
*پرش زمانی به کافه*
ا/ت: سلام تهیونگ خوبی
تهیونگ: سلام مرسی تو چطوری
ا/ت:مرسی خوبم
*ا/ت توی ذهنش* وای دوباره تپش قلب دارم استرس گرفتم چطوری بهش بگم خداکنه اونم منو دوست داشته باشه
تهیونگ: ا/ت چیزی شده؟
ا/ت:نه .......
ادامه دارد.....
بیا پاییننننن
کمی دیگههه
شرطا:۷ لایک و ۵ کامنت
تهیونگ: تو همین فکرا بودم که یهو ا/ت بهم پیام داد
پیام ا/ت: سلام چطوری؟
من کیف پولمو لای روفرشی که توی ماشین تو هست جا گذاشتم میشه فردا بریم یه بیرون برام بیاریش؟
تهیونگ: با خودم گفتم این یه فرصت عالیه که بهش بگم دوسش دارم پس بهش پیام دادم : باشه فردا بیا کافه سر کوچه( همینطوری اسم به ذهنم نرسید🤦♀️)
بهم گفت باشه
خیلی ذوق داشتم از ذوق خوابم نمیبرد باید به پسرا بگم
به جیمین زنگ زدم
مکالمه تهیونگ و جیمین:
تهیونگ:الو سلام جیمین
جیمین: سلام طوری شده؟ خوبی؟
تهیونگ: حدس بزن چی شده
جیمین: کلاغ ریده رو سرت؟
تهیونگ: کوفت💔 ا/ت بهم پیام داده فردا بریم کافه البته چون کیف پولش تو ماشینم لای روفرشی مونده باید بهش بدم
جیمین: عالیه داداش پس میتونی بهش اعتراف کنی
تهیونگ: آره خیلی خوشحالم فعلا برم فردا بهت میگم
جیمین: باشه بای
تهیونگ: بای
پرش زمانی فردا
تهیونگ ویو
واااای خدا دیشب از ذوق اصلا خوابم نبرد
طبق معمول رفتم دانشگاه و برگشتم
نیم ساعت بعد ا/ت بهم پیام داد چه ساعتی بریم گفتم ساعت پنج خوبه
گفت باشه
پایان تهیونگ ویو
ا/ت ویو
ساعت چهاره امروز قراره به تهیونگ بگم چقدر دوستش دارم
رفتم یه دوش ۲۰ دقیقه ای گرفتم اومدم بیرون موهامو خشک کردم و یه لباس قشنگ پوشیدم( میزارم عکسشو) سوار ماشینم شدم و رفتم به کافه راس ساعت رسیدم تهیونگ اونجا بود
فلش بک به تهیونگ توی خونه
رفتم یه دوش گرفتم و اومدم موهام خشک کردم یه لباس شیک پوشیدم (عکسش میزارم) آهان یادم رفت کیف پول ا/ت رو بردارم
رفتم از عقب ماشین کیف پولشو پیدا کردم و رفتم
پایان فلش بک
*پرش زمانی به کافه*
ا/ت: سلام تهیونگ خوبی
تهیونگ: سلام مرسی تو چطوری
ا/ت:مرسی خوبم
*ا/ت توی ذهنش* وای دوباره تپش قلب دارم استرس گرفتم چطوری بهش بگم خداکنه اونم منو دوست داشته باشه
تهیونگ: ا/ت چیزی شده؟
ا/ت:نه .......
ادامه دارد.....
بیا پاییننننن
کمی دیگههه
شرطا:۷ لایک و ۵ کامنت
۳۳.۴k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.