🩸💀پارت نهم💀🩸
🩸💀پارت نهم💀🩸
ویو لیا))
صبح از خواب بیدار شدم دیدم تو بغل کوکم کوک پاشو مثل یه خرگوش انداخته رو یواش از کنارم عروسک خرس کوک رو برداشتم و سری بلند شدم و خرسو کردم زیره پاش بعدم رفتم دست شویی سورتم رو شستم بعدم رفتم پایین غذا درست کردم و میزو چیدم بعدم رفتم تو اتاق لباس ها و شرو کردم به لباس های کوک رو اتو کردن که یهو یکی از پشت بغلم کرد اول ترسیدم بعد دیدم کوک گفت
کوک: از دست من فرار می کنی
لیا: من از دستت فرار نکردم
کوک: که این تو حالا شب برات دارم خون اشام کوچولو
بعدم کوک موهامو زد کنار و یه بوسه زد تو گردنم و رفت منم بعدز اتو کردن لباس هاش رفتم پایین و نشستیم غذا خوردیم بعدم کوک رفت لباساشو پو شید منم چون از چند روز پیش فرممو اتو کرده بودم منم فور ممو اتو کردم و بعدم با کوک سوار ماشین شدیم ورفتیم مدرسه وقتی رسیدیم و دیدم رزی رو میزم نشسته و............
حمایت کو)))
بای💀🩸👋
ویو لیا))
صبح از خواب بیدار شدم دیدم تو بغل کوکم کوک پاشو مثل یه خرگوش انداخته رو یواش از کنارم عروسک خرس کوک رو برداشتم و سری بلند شدم و خرسو کردم زیره پاش بعدم رفتم دست شویی سورتم رو شستم بعدم رفتم پایین غذا درست کردم و میزو چیدم بعدم رفتم تو اتاق لباس ها و شرو کردم به لباس های کوک رو اتو کردن که یهو یکی از پشت بغلم کرد اول ترسیدم بعد دیدم کوک گفت
کوک: از دست من فرار می کنی
لیا: من از دستت فرار نکردم
کوک: که این تو حالا شب برات دارم خون اشام کوچولو
بعدم کوک موهامو زد کنار و یه بوسه زد تو گردنم و رفت منم بعدز اتو کردن لباس هاش رفتم پایین و نشستیم غذا خوردیم بعدم کوک رفت لباساشو پو شید منم چون از چند روز پیش فرممو اتو کرده بودم منم فور ممو اتو کردم و بعدم با کوک سوار ماشین شدیم ورفتیم مدرسه وقتی رسیدیم و دیدم رزی رو میزم نشسته و............
حمایت کو)))
بای💀🩸👋
۹.۱k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.