دو پارتی فلیکس
دو پارتی فلیکس
(وقتی باهاش رفتی بیرون و اکستو میبینی)
#درخواستی
پارت۱
قرار بود امشب با فلیکس و دوستاش برید بار ، فلیکس برای ساعت ۱۰ با دوستاش قرار گذاشته بود و الان ساعت ۸ بود، یه دوش ۱۰ دقیقه ای گرفتی ، یه لباس مشکی که از بالا ترقوه و کمی از شونه هات و از پایین هم تا وسطای زانوت بودو پوشیدی ، موهای لختتو خشک کردی و دورت ریختی ، عطر شیرین و خوشبویی رو به شونه هات و گردنت زدی
_واو واقعا این حجم از خوشگلی جرم حساب میشه خانم لی
سرتو با لبخند به سمتش برگردوندی و قامت مردونه و زیبای فلیکسو که به گوشه ی در تکیه داده بودو دیدی
+خوشگل شدم؟
به سمتت اومد و از پشت تورو توی آغوش گرفت
_یچیزی فرا تر از خوشگل لیدی
+مرسی لیکسی(با لبخند شیرین)
_بیا بریم داره دیر میشه
+اوکی بریم
دستتو توی دستاش قفل کردی و به سمت خروجی خونه حرکت کردید و سوار ماشین شدید و به سمت بار حرکت کردید، بعد از ۱ ساعت به بار رسیدید و به سمت میزی که دوستای فلیکس دورش نشسته بودن رفتید به دوستاش سلام کردی و کنار فلیکس نشستی.
فلیکس گرم گفت و گو با دوستاش شده بود و تو هم نشسته بودی و داشتی نوشیدنیتو مینوشیدی تا اینکه سنگینی نگاه کثیف کسیو روی خودت احساس کردی و سرتو به سمت کسی که داشت با نگاهش تورو میخورد برگردوندی و با دیدن اون فرد شوک و ناراحتی کل بدنتو فرا گرفت....
ادامه پست بعد
(وقتی باهاش رفتی بیرون و اکستو میبینی)
#درخواستی
پارت۱
قرار بود امشب با فلیکس و دوستاش برید بار ، فلیکس برای ساعت ۱۰ با دوستاش قرار گذاشته بود و الان ساعت ۸ بود، یه دوش ۱۰ دقیقه ای گرفتی ، یه لباس مشکی که از بالا ترقوه و کمی از شونه هات و از پایین هم تا وسطای زانوت بودو پوشیدی ، موهای لختتو خشک کردی و دورت ریختی ، عطر شیرین و خوشبویی رو به شونه هات و گردنت زدی
_واو واقعا این حجم از خوشگلی جرم حساب میشه خانم لی
سرتو با لبخند به سمتش برگردوندی و قامت مردونه و زیبای فلیکسو که به گوشه ی در تکیه داده بودو دیدی
+خوشگل شدم؟
به سمتت اومد و از پشت تورو توی آغوش گرفت
_یچیزی فرا تر از خوشگل لیدی
+مرسی لیکسی(با لبخند شیرین)
_بیا بریم داره دیر میشه
+اوکی بریم
دستتو توی دستاش قفل کردی و به سمت خروجی خونه حرکت کردید و سوار ماشین شدید و به سمت بار حرکت کردید، بعد از ۱ ساعت به بار رسیدید و به سمت میزی که دوستای فلیکس دورش نشسته بودن رفتید به دوستاش سلام کردی و کنار فلیکس نشستی.
فلیکس گرم گفت و گو با دوستاش شده بود و تو هم نشسته بودی و داشتی نوشیدنیتو مینوشیدی تا اینکه سنگینی نگاه کثیف کسیو روی خودت احساس کردی و سرتو به سمت کسی که داشت با نگاهش تورو میخورد برگردوندی و با دیدن اون فرد شوک و ناراحتی کل بدنتو فرا گرفت....
ادامه پست بعد
۳.۸k
۲۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.