عشق تصادفی
عشق تصادفی
part:۸
ارسلان:رفتیم سمت ماسین سوار شدیم که دیدم
دیدم دیانا پشت نشسته دیانا بیا جلو
دیانا :نه همینجا میشینم
ارسلان : بیا جلو نترس نمیخورمت
دیانا:نمیترسم همین جا راحتم
ارسلان : (با لهن اصبانی ) مگه من راننده شخصی هستم بری پشت بشینی با جلو
دیانا:حوصله بهس نداشتم رفتم جلو
ارسلان :دیانا یجیزی بگم
دیانا :نه
ارسلان : باش
دیانا :حالا بگو ببینم چی میخوای بپرسی
ارسلان : چرا وقتی نزدیکت میشم یا دست میزنم میترسی فرار میکنی
دیانا: چون من از دوست پسر قبلیم تجاوز شدم
وقتی ولم کرد بابام فهمید از این ور بابام کتکم زد
الان از همه جیز میترسم
ارسلان :ببخشید ناراحت کردم ولی من ازون پسرا نیستم این اتفاقی که افتاد مست بودم دست خودم نبود
دیانا :اشکال نداره
ارسلان رسیدیم.............
part:۸
ارسلان:رفتیم سمت ماسین سوار شدیم که دیدم
دیدم دیانا پشت نشسته دیانا بیا جلو
دیانا :نه همینجا میشینم
ارسلان : بیا جلو نترس نمیخورمت
دیانا:نمیترسم همین جا راحتم
ارسلان : (با لهن اصبانی ) مگه من راننده شخصی هستم بری پشت بشینی با جلو
دیانا:حوصله بهس نداشتم رفتم جلو
ارسلان :دیانا یجیزی بگم
دیانا :نه
ارسلان : باش
دیانا :حالا بگو ببینم چی میخوای بپرسی
ارسلان : چرا وقتی نزدیکت میشم یا دست میزنم میترسی فرار میکنی
دیانا: چون من از دوست پسر قبلیم تجاوز شدم
وقتی ولم کرد بابام فهمید از این ور بابام کتکم زد
الان از همه جیز میترسم
ارسلان :ببخشید ناراحت کردم ولی من ازون پسرا نیستم این اتفاقی که افتاد مست بودم دست خودم نبود
دیانا :اشکال نداره
ارسلان رسیدیم.............
۲۳۷
۱۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.