PART ❷❷
༒•My love•༒
ا/ت : من چجوری باید بیام؟
جین: من کمکت میکنم، بهت خبر میدم که چجوری.
ا/ت: اوکی منتظرم.
جین: فعلا خدافظ.
ا/ت: 🖐
........................................
جین ویو: وارد خونه شدیم ، هنجارها خیلی ساکت بود.
جین: نامی خونه ای ؟
داشتم چشم میچرخوندم که دیدم رو مبل دراز کشیده.
جین: عه اینجا خوابیدی.
نامجون: کجا بودین.
جین: بیرون.
نامجون: رفته بودین پیش جیمین؟
جین: ما...
نامجون: رفته بودین پیش اوون؟ (تقریبا با صدای بلند)
یونگی: صداتو نبر بالا.
نامجون: برای چی رفتین اونجا.
یونگی: تعقیب میکنی مارو؟
نامجون: پوووف
جیهوپ: رفته بودیم سر بزنیم بهش
راوی: نامجون رفت سمت در
جیهوپ: کجا میری حالا
نامجون: میرم هوا بخورم
..............
فردا صبح...
جین ویو: گوشیمو برداشتم تا به ا/ت پیام بدم ، مثل اینکه منتظر پیامم بود چون بلافاصله جوابمو داد.
*مکالمه*
جین: سلام ، خوبی؟
ا/ت: سلام ، تو خوبی؟
جین: ممنون ، جیمین کجاست؟
ا/ت: سرکاره
جین: میدونی ساعت چند برمیگرده؟
ا/ت: اون هیچ وقت ساعت مشخص نداره ، ممکنه الان بیاد خونه ممکنه شب
جین: اوکی ، میتونی بهش زنگ بزنی که میری بیرون.
ا/ت: راستش اون نمیزاره زیاد برم بیرون ، میگه خطر ناکه.
اما میتونم بگم میرم خونه دوستم.
جین: معمولا میری اونجا؟
ا/ت: آره میرم.
جین: پس باهاش هماهنگ کن و همه چیو بهش بگو.
ا/ت: اوکی
جین: ساعت ۴ میام دنبالت.
ا/ت: باشه.
*پایان مکالمه*
ا/ت ویو: بعد اینکه حرف زدنم با جین تموم شد به نادیا پیام دادم و باهاش هماهنگ کردم.
بعد اون به جیمینم زنگ زدم و بهش گفتم که میرم پیش نادیا اونم گفت باشه بعد ازش پرسیدم که کی برمیگرده خوشبختانه گفتش که دیر برمیگردم.
ساعت ۴.....
ا/ت ویو: آماده شدم و نشستم رو مبل و منتظر جین بودم ، بهش گفته بودم که دور تر منتظرم باشه که یوقت بادیگاردا نمبینَنِش.
تلفنم زنگ خورد ، جین بود بهش گفتم که الان میام.
از خونه زدم بیرون و سوار ماشین جین شدم.
ا/ت: سلام
جین: سلام خوبی
ا/ت: ممنون.
راوی: حرکت کردن و رفتن.
یه ربع بعد رسیدن و رفتن داخل عمارت.
•ادامه دارد•
▪︎عشق من▪︎
ا/ت : من چجوری باید بیام؟
جین: من کمکت میکنم، بهت خبر میدم که چجوری.
ا/ت: اوکی منتظرم.
جین: فعلا خدافظ.
ا/ت: 🖐
........................................
جین ویو: وارد خونه شدیم ، هنجارها خیلی ساکت بود.
جین: نامی خونه ای ؟
داشتم چشم میچرخوندم که دیدم رو مبل دراز کشیده.
جین: عه اینجا خوابیدی.
نامجون: کجا بودین.
جین: بیرون.
نامجون: رفته بودین پیش جیمین؟
جین: ما...
نامجون: رفته بودین پیش اوون؟ (تقریبا با صدای بلند)
یونگی: صداتو نبر بالا.
نامجون: برای چی رفتین اونجا.
یونگی: تعقیب میکنی مارو؟
نامجون: پوووف
جیهوپ: رفته بودیم سر بزنیم بهش
راوی: نامجون رفت سمت در
جیهوپ: کجا میری حالا
نامجون: میرم هوا بخورم
..............
فردا صبح...
جین ویو: گوشیمو برداشتم تا به ا/ت پیام بدم ، مثل اینکه منتظر پیامم بود چون بلافاصله جوابمو داد.
*مکالمه*
جین: سلام ، خوبی؟
ا/ت: سلام ، تو خوبی؟
جین: ممنون ، جیمین کجاست؟
ا/ت: سرکاره
جین: میدونی ساعت چند برمیگرده؟
ا/ت: اون هیچ وقت ساعت مشخص نداره ، ممکنه الان بیاد خونه ممکنه شب
جین: اوکی ، میتونی بهش زنگ بزنی که میری بیرون.
ا/ت: راستش اون نمیزاره زیاد برم بیرون ، میگه خطر ناکه.
اما میتونم بگم میرم خونه دوستم.
جین: معمولا میری اونجا؟
ا/ت: آره میرم.
جین: پس باهاش هماهنگ کن و همه چیو بهش بگو.
ا/ت: اوکی
جین: ساعت ۴ میام دنبالت.
ا/ت: باشه.
*پایان مکالمه*
ا/ت ویو: بعد اینکه حرف زدنم با جین تموم شد به نادیا پیام دادم و باهاش هماهنگ کردم.
بعد اون به جیمینم زنگ زدم و بهش گفتم که میرم پیش نادیا اونم گفت باشه بعد ازش پرسیدم که کی برمیگرده خوشبختانه گفتش که دیر برمیگردم.
ساعت ۴.....
ا/ت ویو: آماده شدم و نشستم رو مبل و منتظر جین بودم ، بهش گفته بودم که دور تر منتظرم باشه که یوقت بادیگاردا نمبینَنِش.
تلفنم زنگ خورد ، جین بود بهش گفتم که الان میام.
از خونه زدم بیرون و سوار ماشین جین شدم.
ا/ت: سلام
جین: سلام خوبی
ا/ت: ممنون.
راوی: حرکت کردن و رفتن.
یه ربع بعد رسیدن و رفتن داخل عمارت.
•ادامه دارد•
▪︎عشق من▪︎
۳۴.۷k
۲۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.