ندانم چه کسی آتش عشق را بجاتم انداخت.
ندانم چه کسی آتش عشق را بجاتم انداخت.
من بودم کودک و طفل بازیگوش
غمی به دلم انداخت
گمانم آن سیه چشم که بر من جشمک انداخت
شاید همان کس مرا از کودکی در غم انداخت
آن سیه چشمی که من در تو دیدم
نه دز شهر و نه در بازار دیدم
لیکن آن سیه چشم را در خواب دیدم
من بودم کودک و طفل بازیگوش
غمی به دلم انداخت
گمانم آن سیه چشم که بر من جشمک انداخت
شاید همان کس مرا از کودکی در غم انداخت
آن سیه چشمی که من در تو دیدم
نه دز شهر و نه در بازار دیدم
لیکن آن سیه چشم را در خواب دیدم
۳.۷k
۰۱ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.