ما همان هایی بودیم که همیشه مراقب بودیم کسی را غمگین نکنی
ما همانهایی بودیم که همیشه مراقب بودیم کسی را غمگین نکنیم، که شکستیم از درون بارها و بغضمان را با دو پیمانه لبخند، فرو خوردیم و جوری رفتار کردیم که انگار هیچ چیز نشده، اما شدهبود و ما از درون، سفالِ کهنهی هزار ترک بودیم و تاب شکستی دوباره را نداشتیم و هرآن و با تلنگری فرو میریختیم.
ما همانهایی بودیم که همیشه حواسمان به حرفهایی که میزدیم بود و نگران همه بودیم و مراعات همه را میکردیم و هیچکس مراعات ما را نمیکرد و هیچکس نگران ما نمیشد و هیچکس هیچ احتمالی را پیش از هیچ طعنهای در نظر نمیگرفت.
میدانی؟ آدم از یک جایی به بعد خسته میشود، سکوت میکند، فاصله میگیرد و ترجیح میدهد نه بشنود، نه بگوید، نه غمگین شود و نه از هراس غمگین کردن آدمها، هزار و یک بار حرفی را در دهان بچرخاند و نشخوار کند.
آدم از یک جایی به بعد، کاری به کار هیچکس ندارد و میایستد گوشهای و به جهان و تکرارها و رفتارها نگاه میکند و هیچ عکسالعملی نشان نمیدهد.
آدم از یک جایی به بعد، آرام میگیرد و از احتمالات رنج و آسیب دور میایستد و در کنج امنی به دور از تشویش، زندگیاش را میکند....🙂
ما همانهایی بودیم که همیشه حواسمان به حرفهایی که میزدیم بود و نگران همه بودیم و مراعات همه را میکردیم و هیچکس مراعات ما را نمیکرد و هیچکس نگران ما نمیشد و هیچکس هیچ احتمالی را پیش از هیچ طعنهای در نظر نمیگرفت.
میدانی؟ آدم از یک جایی به بعد خسته میشود، سکوت میکند، فاصله میگیرد و ترجیح میدهد نه بشنود، نه بگوید، نه غمگین شود و نه از هراس غمگین کردن آدمها، هزار و یک بار حرفی را در دهان بچرخاند و نشخوار کند.
آدم از یک جایی به بعد، کاری به کار هیچکس ندارد و میایستد گوشهای و به جهان و تکرارها و رفتارها نگاه میکند و هیچ عکسالعملی نشان نمیدهد.
آدم از یک جایی به بعد، آرام میگیرد و از احتمالات رنج و آسیب دور میایستد و در کنج امنی به دور از تشویش، زندگیاش را میکند....🙂
۲.۷k
۲۰ شهریور ۱۴۰۱