پارت ۹۵ Blood moon
پارت ۹۵ Blood moon
ا/ت:نهههههههههه نمیخواد خودم یه جوری درش میارم
اروم گفت
کوک:حالا انگار اولین باره ل*خ*ت میبینمش
ا/ت:شنیدم چی گفتی ها
کوک:منم گفتم بشنوی
ا/ت:اصلا نمیخوام خودم درش میارم برو بیرون
کوک:نوچچچچچچ خودم باید درش بیارم
ا/ت:جونگکوووووک
کوک:بابا منظورم اینکه زیپشو درست کنم
بعد چند دقیقه بالاخره زیپ باز شد
جونگکوک با همون لباسا فقط کتشو در اورده بود رو تختم دراز کشید
منم سریع لباسامو با یه تیشرت و شلوارک مشکی عوض کردم
ا/ت:بلند شو لباسات و عوض کن
با یه لحن مظلومی گفت
کوک:حوصله ندارم به خدا میخوام بخوابم
ا/ت:خوب برو لباسات و عوض کن بعدم برو سرجای خودت بخواب
با لج گفت
-میخوام اینجا بخوابم
ا/ت:بیخوددددد
کوک:دوست دارم به توچه
ا/ت:پس منم میرم تو اون یکی اتاق
کوک:بیخوددددددد
ا/ت:دوست دارم به توچه
کوک:حرفای خودمو به خودم تحویل نده
ا/ت:همینی که هست
دستمو کشوند من و رو تخت انداخت
ا/ت:نهههههههههه نمیخواد خودم یه جوری درش میارم
اروم گفت
کوک:حالا انگار اولین باره ل*خ*ت میبینمش
ا/ت:شنیدم چی گفتی ها
کوک:منم گفتم بشنوی
ا/ت:اصلا نمیخوام خودم درش میارم برو بیرون
کوک:نوچچچچچچ خودم باید درش بیارم
ا/ت:جونگکوووووک
کوک:بابا منظورم اینکه زیپشو درست کنم
بعد چند دقیقه بالاخره زیپ باز شد
جونگکوک با همون لباسا فقط کتشو در اورده بود رو تختم دراز کشید
منم سریع لباسامو با یه تیشرت و شلوارک مشکی عوض کردم
ا/ت:بلند شو لباسات و عوض کن
با یه لحن مظلومی گفت
کوک:حوصله ندارم به خدا میخوام بخوابم
ا/ت:خوب برو لباسات و عوض کن بعدم برو سرجای خودت بخواب
با لج گفت
-میخوام اینجا بخوابم
ا/ت:بیخوددددد
کوک:دوست دارم به توچه
ا/ت:پس منم میرم تو اون یکی اتاق
کوک:بیخوددددددد
ا/ت:دوست دارم به توچه
کوک:حرفای خودمو به خودم تحویل نده
ا/ت:همینی که هست
دستمو کشوند من و رو تخت انداخت
۹.۳k
۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.