عشق تاریک پارت ۳
عمو پرتم کرد افتادم زمین
کوک : دیگه تا قط نیاوردم رفتم داخل اتاق نشین من دیدم ۱/ت افتاده زمین یکم پاش زخم شد رفتم پیشش
کوک : ۱/ت..۱/ت... حالت خوبه ؟؟( با نگرانی)
۱/ت : اره ....اره خوبم
کوک : عموت درباره چی حرف میزنه
۱/ت : الان الان نمی تونم توضیح بدم بزار برای بعدا
عمو ۱/ت : ۱/ت این پسره کیه
کوک امد جلو گفت : من دوس پسرشم به چی حقی با ۱/ت اینطوری حرف میزنی
عمو : من عموشم هر طوری بخوام حرف میزنم بعد به چند نفر اشعار کرد بیان داخل چند تا مرد اومدن داخل کوک شروع به زدنشون کرد همشون افتادن زمین عمو به کوک و بعد به من نگاه کرد
عمو : اینبار میرم اما بار بعد که آمدم باید بری پیش صاحبت فهمیدی و رفت
کوک بلندم کرد نشوندم روی مبل گفت : ۱/ت عمو درباره چی حرف میزد اون واقعا تورو فروخته ؟؟؟
۱/ت : اره قبلا که ی بار پدر مادر زنده بودن برای مسافرت رفته بود استرالیا من خونه تنها بود یهو عموم امد و گفت که منو فروخته برای ی مدت برده بودم اونجا پیش اون مرد عوضی اما بعد از اینکه پدر مادرم امدن منو برد خونه و بهم گفته که اگه به کسی بگم به پدر مادرم اسیب میزنه برای همین هیچکس درباره این موضوع چیزی نمیدونم بجز تو کوک با ناراحتی به ۱/ت نگاه کرد و گفت : متاسفم نباید ازت می پرسیدم
اون مرد بهت اسیبی نزده که
۱/ت : همش کتکم میزدم و میگفت باید پیشش بخوابم اما همش باهاش مخالفت میکردم ازش فرار میکردم اونم همش کتکم میزد هنوز جای کتک های بهم زد رو هست
پیرهنمو زدم بالا همشو ن یکمشو کوک دستش و گذاشت روی کمرم گفت : واقعا متاسفم با ناراحتی 🥺🥺🥺😭
۱/ت : ن چرا تو معذرت خواهی میکنی
( کوک از بچه گی دوستم بود برای همین مثل برادرم هس )
بغضم ترکید کوک منو بغل کرد داخل بغلش تا کلی گریه کردم که نفهمیدم کی خوابم برد
کوک : ۱/ت داخل بغلم خوابش برد بلندش کردم بردم داخل اتاق روی تخت منو کشیدم روش خودمم رفتم روی مبل خوابیدم
صبح*
وقتی بیدار شدم روی تخت بودم رفتم دستشوی آمدم بیرون لباسامو عوض کردم رفت داخل اتاق نشین من دیدم کوک روی مبل خوابیده لبخند زدم ی پتو برداشتم گذاشتم روز رفتم صبحونه آماده کردم دور خوردم دیدم کوک روبرومه
۱/ت : وای ترسوندیم
کوک : ی لبخند زد رفت صورتش و شوست
نشست روی میز شروع کردیم به خودن که کوک گفت : ۱/ت بهتره بیای خونه من عموت دوباره میاد اینجا دنبالت دوس ندارم عضیت شی
۱/ت : اره میاد اما درست نیست همش برات مزاحمت ایجاد کنم
کوک : بیا دیگه اینطوری خیالم راحت تره
۱/ت : قبول کردم رفتم وسایلم جمع کرد
کوک : امادی بریم سرمو تکون دادم یعنی اره
تا پارت بعد بای نظرتون کامنت کنید بوس بوس 👋👋😉
کوک : دیگه تا قط نیاوردم رفتم داخل اتاق نشین من دیدم ۱/ت افتاده زمین یکم پاش زخم شد رفتم پیشش
کوک : ۱/ت..۱/ت... حالت خوبه ؟؟( با نگرانی)
۱/ت : اره ....اره خوبم
کوک : عموت درباره چی حرف میزنه
۱/ت : الان الان نمی تونم توضیح بدم بزار برای بعدا
عمو ۱/ت : ۱/ت این پسره کیه
کوک امد جلو گفت : من دوس پسرشم به چی حقی با ۱/ت اینطوری حرف میزنی
عمو : من عموشم هر طوری بخوام حرف میزنم بعد به چند نفر اشعار کرد بیان داخل چند تا مرد اومدن داخل کوک شروع به زدنشون کرد همشون افتادن زمین عمو به کوک و بعد به من نگاه کرد
عمو : اینبار میرم اما بار بعد که آمدم باید بری پیش صاحبت فهمیدی و رفت
کوک بلندم کرد نشوندم روی مبل گفت : ۱/ت عمو درباره چی حرف میزد اون واقعا تورو فروخته ؟؟؟
۱/ت : اره قبلا که ی بار پدر مادر زنده بودن برای مسافرت رفته بود استرالیا من خونه تنها بود یهو عموم امد و گفت که منو فروخته برای ی مدت برده بودم اونجا پیش اون مرد عوضی اما بعد از اینکه پدر مادرم امدن منو برد خونه و بهم گفته که اگه به کسی بگم به پدر مادرم اسیب میزنه برای همین هیچکس درباره این موضوع چیزی نمیدونم بجز تو کوک با ناراحتی به ۱/ت نگاه کرد و گفت : متاسفم نباید ازت می پرسیدم
اون مرد بهت اسیبی نزده که
۱/ت : همش کتکم میزدم و میگفت باید پیشش بخوابم اما همش باهاش مخالفت میکردم ازش فرار میکردم اونم همش کتکم میزد هنوز جای کتک های بهم زد رو هست
پیرهنمو زدم بالا همشو ن یکمشو کوک دستش و گذاشت روی کمرم گفت : واقعا متاسفم با ناراحتی 🥺🥺🥺😭
۱/ت : ن چرا تو معذرت خواهی میکنی
( کوک از بچه گی دوستم بود برای همین مثل برادرم هس )
بغضم ترکید کوک منو بغل کرد داخل بغلش تا کلی گریه کردم که نفهمیدم کی خوابم برد
کوک : ۱/ت داخل بغلم خوابش برد بلندش کردم بردم داخل اتاق روی تخت منو کشیدم روش خودمم رفتم روی مبل خوابیدم
صبح*
وقتی بیدار شدم روی تخت بودم رفتم دستشوی آمدم بیرون لباسامو عوض کردم رفت داخل اتاق نشین من دیدم کوک روی مبل خوابیده لبخند زدم ی پتو برداشتم گذاشتم روز رفتم صبحونه آماده کردم دور خوردم دیدم کوک روبرومه
۱/ت : وای ترسوندیم
کوک : ی لبخند زد رفت صورتش و شوست
نشست روی میز شروع کردیم به خودن که کوک گفت : ۱/ت بهتره بیای خونه من عموت دوباره میاد اینجا دنبالت دوس ندارم عضیت شی
۱/ت : اره میاد اما درست نیست همش برات مزاحمت ایجاد کنم
کوک : بیا دیگه اینطوری خیالم راحت تره
۱/ت : قبول کردم رفتم وسایلم جمع کرد
کوک : امادی بریم سرمو تکون دادم یعنی اره
تا پارت بعد بای نظرتون کامنت کنید بوس بوس 👋👋😉
۳۸.۰k
۲۵ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.