سناریو BTS: پارت دو
سناریو BTS: پارت دو
که یدفعه یه چیزی با شتاب به سمتم اومد
کوک ÷ آآآآآآآآآآ.ت چطوریییییییییی ؟😁
دستمو جلوی دهنم گرفتمو به کوک خیره شدم
چقدر بزرگ شده بود !!..
زود پریدم بغلشو بوس بارونش کردم
آ.ت تو چطوری کوکییی؟ دلم برات یذره شده بود .. چقدر بزرگ شدی کون...😂
اومدم فحش بدم که ی دفعه با دیدن خاله که جلوم بودو داشت ریز ریز میخندید از رو سر کوک پایین اومدمو به سمتش دویدم ..
داد زدم
آ.ت خاله جونم خودتی ؟ چقدر داف شدی راستشو بگو چیکار کردی ؟؟؟
بعد محکم بغلش کردم 🫂
خاله = فدات شم من چه قدی کشیدی . نگاش کن خانمی شده واسه خودش 😍😍
بعد از اینکه خاله رو کلی ماچ بارون کردم ، با کمال پررویی چمدونمو دادم کوکی و همراه خاله همراه خونه شدم ..
کوکی ÷ آ.ت این خیلی سنگینه🥵
آ.ت حرف نزن کارتو کن😑
خونه ی خاله اینا خیلی خوشگلتر شده بود !!
به کل تغییرش داده بودن
معلوم بود کار یه دیزاینر خفنه ..
خواستم چیزی بگم که خاله به زور یه شیرینی تو دهنم تپوندو همونطور که پشتم بالشت میذاشت تا بتونم راحت تر رو مبل لش کنم ، بهم گفت
خاله = انقدر حرف نزن دختر جون .. نیگا نیگا پوست استخون شده .. بیا فعلا چن تا خوراکی برات آوردم تا شام که حسابی براش تدارک دیدم 😉
بعد چشمکی زد ..
نگاهی به سینی توی دست خدمتکار کردم
چشمام از تعجب گشاد شده بود ..
آ.ت خاله جون مطمئنی این یکمه ؟ من همه اینا رو بخورم که میترکم😶
کوکی حرفمو تایید کرد ک از رو حرص بالشت پشت سرمو به سمتش پرت کردم 😂
خاله بدون توجه به من یه شیرینی دیگه تو دهنم تپوندو آب پرتقال داد دستم
خاله = کمتر غر بزن
بعد اینکه یه عالمه توسط خاله پذیرایی شدمو به حرفای چرت کوک خندیدم ، رفتم تو اتاق قدیمیم تا یکم استراحت کنم ..
خاله بهش دست نزده بود .. همه ی خونه مدرن و شیک شده بود به جز اتاق من که مثل قبل معمولی مونده بود ..
بهم گفت چیزی رو جابه جا نکرده تا خودم اونجوری که دوس دارم اتاقمو بچینم ..♥️
بعد اینکه چمدونمو گوشه ای گذاشتم ، بدون توجه به ساعت ، رو تخت افتادمو نفهمیدم چیشد کع خوابم برد ..!
با صداهایی که از بیرون میومد آروم چشمامو باز کردم .. هوا تاریک شده بود 🌃
نگاهی به ساعتی که روی پا تختیم بود انداختم .. 7:43⏰️
تعجب کردم .. خیلی خوابیده بودم
بدون اینکه موهامو درست کنم ، با همون سر و وضع آشفته و خجالت آور به سمت دستشویی حرکت کردم ..🚶♀️
اتاقم دستشویی نداشت برای همین مجبور بودم از دستشویی ای که روبروی اتاقم و درست کنار اتاق کوکی بود استفاده کنم ..
به سمت دستشویی رفتم
قبلنم فقط من ازش استفاده میکردم و کسی بهش اهمیت نمیداد ..
بدون اینکه مطمئن بشم کسی توی دستشوییه درو باز کردم و با دیدن صحنه روبروم جیغ کشیدم 😈💦😂
ایگ؟ تو کونت
رباتم ؟ فعاله
که یدفعه یه چیزی با شتاب به سمتم اومد
کوک ÷ آآآآآآآآآآ.ت چطوریییییییییی ؟😁
دستمو جلوی دهنم گرفتمو به کوک خیره شدم
چقدر بزرگ شده بود !!..
زود پریدم بغلشو بوس بارونش کردم
آ.ت تو چطوری کوکییی؟ دلم برات یذره شده بود .. چقدر بزرگ شدی کون...😂
اومدم فحش بدم که ی دفعه با دیدن خاله که جلوم بودو داشت ریز ریز میخندید از رو سر کوک پایین اومدمو به سمتش دویدم ..
داد زدم
آ.ت خاله جونم خودتی ؟ چقدر داف شدی راستشو بگو چیکار کردی ؟؟؟
بعد محکم بغلش کردم 🫂
خاله = فدات شم من چه قدی کشیدی . نگاش کن خانمی شده واسه خودش 😍😍
بعد از اینکه خاله رو کلی ماچ بارون کردم ، با کمال پررویی چمدونمو دادم کوکی و همراه خاله همراه خونه شدم ..
کوکی ÷ آ.ت این خیلی سنگینه🥵
آ.ت حرف نزن کارتو کن😑
خونه ی خاله اینا خیلی خوشگلتر شده بود !!
به کل تغییرش داده بودن
معلوم بود کار یه دیزاینر خفنه ..
خواستم چیزی بگم که خاله به زور یه شیرینی تو دهنم تپوندو همونطور که پشتم بالشت میذاشت تا بتونم راحت تر رو مبل لش کنم ، بهم گفت
خاله = انقدر حرف نزن دختر جون .. نیگا نیگا پوست استخون شده .. بیا فعلا چن تا خوراکی برات آوردم تا شام که حسابی براش تدارک دیدم 😉
بعد چشمکی زد ..
نگاهی به سینی توی دست خدمتکار کردم
چشمام از تعجب گشاد شده بود ..
آ.ت خاله جون مطمئنی این یکمه ؟ من همه اینا رو بخورم که میترکم😶
کوکی حرفمو تایید کرد ک از رو حرص بالشت پشت سرمو به سمتش پرت کردم 😂
خاله بدون توجه به من یه شیرینی دیگه تو دهنم تپوندو آب پرتقال داد دستم
خاله = کمتر غر بزن
بعد اینکه یه عالمه توسط خاله پذیرایی شدمو به حرفای چرت کوک خندیدم ، رفتم تو اتاق قدیمیم تا یکم استراحت کنم ..
خاله بهش دست نزده بود .. همه ی خونه مدرن و شیک شده بود به جز اتاق من که مثل قبل معمولی مونده بود ..
بهم گفت چیزی رو جابه جا نکرده تا خودم اونجوری که دوس دارم اتاقمو بچینم ..♥️
بعد اینکه چمدونمو گوشه ای گذاشتم ، بدون توجه به ساعت ، رو تخت افتادمو نفهمیدم چیشد کع خوابم برد ..!
با صداهایی که از بیرون میومد آروم چشمامو باز کردم .. هوا تاریک شده بود 🌃
نگاهی به ساعتی که روی پا تختیم بود انداختم .. 7:43⏰️
تعجب کردم .. خیلی خوابیده بودم
بدون اینکه موهامو درست کنم ، با همون سر و وضع آشفته و خجالت آور به سمت دستشویی حرکت کردم ..🚶♀️
اتاقم دستشویی نداشت برای همین مجبور بودم از دستشویی ای که روبروی اتاقم و درست کنار اتاق کوکی بود استفاده کنم ..
به سمت دستشویی رفتم
قبلنم فقط من ازش استفاده میکردم و کسی بهش اهمیت نمیداد ..
بدون اینکه مطمئن بشم کسی توی دستشوییه درو باز کردم و با دیدن صحنه روبروم جیغ کشیدم 😈💦😂
ایگ؟ تو کونت
رباتم ؟ فعاله
۳.۰k
۲۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.