پارت116
#پارت116
شیطونکِ بابا🥺💜
مضطرب نور گوشیمو از زیر پتو انداختم که با دیدنِ افراز قالب تُهی کردم
_ این چه کاریه؟؟
خی مه زد روم که گوشیم از دستم افتاد
+ اومدم پیش تو....
از بوی دهنش حالم داشت بد میشد ، سعی کردم نفس نکشم ، سرمو یه چپ چرخوندم که بو سه ای رو گردنم زد
دستمو روی شونه اش گذاشتم و فشار محکمی بهش دادم
_ برو کنار این کارا چیه؟؟ زیادی خوردی حالت دست خودت نیست
+ چرا ازم فرار میکنی؟ من دوست دارم لعنتی
وقتی دیدم کاری از دستم برنمیاد قاصدکو صدا کردم اما دست افراز نشست روی دهنم و صدام خفه شد
+ کسی نباید مزاحممون بشه باشه؟!
دلم برات تنگ شده دلبرم....
محکم گفتم:
_ من حوصله ی داستان جدید ندارم
بلند شو افراز!
نفس هاش سنگین شد و گفت:
+ چه داستانی؟ تو زنمی میفهمی؟
_ میفهمی داری چیکارمیکنی باز؟
بخدا اگه ایندفه بلایی سرم بیاری میرم و پشت سرمم نگاه نمیکنم
+ غلط کردی عوضی
میخوای بری با کی ها؟! نکنه چشمت اون پسره رو گرفته؟ اه چی بود اسمش....
میدونستم منظورش هیراد بود اما حافظش یاری نمیکرد....
شیطونکِ بابا🥺💜
مضطرب نور گوشیمو از زیر پتو انداختم که با دیدنِ افراز قالب تُهی کردم
_ این چه کاریه؟؟
خی مه زد روم که گوشیم از دستم افتاد
+ اومدم پیش تو....
از بوی دهنش حالم داشت بد میشد ، سعی کردم نفس نکشم ، سرمو یه چپ چرخوندم که بو سه ای رو گردنم زد
دستمو روی شونه اش گذاشتم و فشار محکمی بهش دادم
_ برو کنار این کارا چیه؟؟ زیادی خوردی حالت دست خودت نیست
+ چرا ازم فرار میکنی؟ من دوست دارم لعنتی
وقتی دیدم کاری از دستم برنمیاد قاصدکو صدا کردم اما دست افراز نشست روی دهنم و صدام خفه شد
+ کسی نباید مزاحممون بشه باشه؟!
دلم برات تنگ شده دلبرم....
محکم گفتم:
_ من حوصله ی داستان جدید ندارم
بلند شو افراز!
نفس هاش سنگین شد و گفت:
+ چه داستانی؟ تو زنمی میفهمی؟
_ میفهمی داری چیکارمیکنی باز؟
بخدا اگه ایندفه بلایی سرم بیاری میرم و پشت سرمم نگاه نمیکنم
+ غلط کردی عوضی
میخوای بری با کی ها؟! نکنه چشمت اون پسره رو گرفته؟ اه چی بود اسمش....
میدونستم منظورش هیراد بود اما حافظش یاری نمیکرد....
۶.۹k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.