عشق پارت سیزده
×فردا×
A,t
رفتم تا لباس عروسیم رو ببینم و واقعا شوکه شدم لباس خیلی زیبایی بود[عکسش اسلاید بعد]رفتم آرایشگاه و یک ناخن فوقالعاده برم درست کردن[عکس ناخن اسلاید بعد]
کم کم داشتم آمادم میکردن رفتن توی سالن که توی خود برج ایفل بود که کوک رو با لباس خیلی زیبایی دیدم فقط دلم میخواست نگاش کنم[لباسه کوک توی اسلاید آخر]
عاقد:سرکار خانوم کیم ا/ت آیا شما آقای جعون جونگ کوک رو به همسری قبول میکنین
ا/ت: بله
عاقد:آقای جعون جونگ کوک شما خانم کیم
ا/ت را به همسری خود قبول میکنین
کوک:با تمام وجودم بلهه
A,t
اون شب بهترین شب رویام بود زیباترین شب هارو براتون آرزو میکنم
×سه ماه بعد×
A,t
حالم خیلی بد بود رفتیم بیمارستان
پرستار:تبریک میگم شما حامله اید
دیگه شرایط نمیزارم فعلا دستم خسته شده باید ساعت دو شب برا شماها سناریو بنویسم تا دو سه روز آینده دستم ترکید خدانگهدار
(والا بقیه دو خط میزارن من بدبخت باید که کتاب بنویسم بعد تازه اعتراض هم دارن)
A,t
رفتم تا لباس عروسیم رو ببینم و واقعا شوکه شدم لباس خیلی زیبایی بود[عکسش اسلاید بعد]رفتم آرایشگاه و یک ناخن فوقالعاده برم درست کردن[عکس ناخن اسلاید بعد]
کم کم داشتم آمادم میکردن رفتن توی سالن که توی خود برج ایفل بود که کوک رو با لباس خیلی زیبایی دیدم فقط دلم میخواست نگاش کنم[لباسه کوک توی اسلاید آخر]
عاقد:سرکار خانوم کیم ا/ت آیا شما آقای جعون جونگ کوک رو به همسری قبول میکنین
ا/ت: بله
عاقد:آقای جعون جونگ کوک شما خانم کیم
ا/ت را به همسری خود قبول میکنین
کوک:با تمام وجودم بلهه
A,t
اون شب بهترین شب رویام بود زیباترین شب هارو براتون آرزو میکنم
×سه ماه بعد×
A,t
حالم خیلی بد بود رفتیم بیمارستان
پرستار:تبریک میگم شما حامله اید
دیگه شرایط نمیزارم فعلا دستم خسته شده باید ساعت دو شب برا شماها سناریو بنویسم تا دو سه روز آینده دستم ترکید خدانگهدار
(والا بقیه دو خط میزارن من بدبخت باید که کتاب بنویسم بعد تازه اعتراض هم دارن)
۶.۲k
۳۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.