تفسیر قرآن
شكر خداوند در فرهنگ قرآنی
خداوند، نيازى به عبادت و تشكّر ما ندارد و قرآن، بارها به اين حقيقت اشاره نموده و فرموده است: خداوند از شما بى نياز است.(267) ولى توجّه ما به او، مايه عزّت و رشد خود ماست، همان گونه كه خورشيد نيازى به ما ندارد، اين ما هستيم كه اگر منازل خود را رو به خورشيد بسازيم، از نور و روشنايى آن استفاده مى كنيم.
يكى از ستايش هايى كه خداوند در قرآن از انبيا دارد، داشتن روحيه شكرگزارى است. مثلاً درباره حضرت نوح با آن همه صبر و استقامتى كه در برابر بى وفايى همسر، فرزند و مردم متحمّل شد، خداوند از شكر او ياد كرده و او را شاكر مى نامد. «كان عبداً شكوراً»(268)
بارها خداوند از ناسپاسى اكثر مردم شكايت كرده است.
البتّه توفيق شكر خداوند را بايد از خدا خواست، همان گونه كه حضرت سليمان از او چنين درخواست كرد: «ربّ اوزعنى أن أشكر نعمتك الّتى انعمت علىّ»(269) ما غالباً تنها به نعمت هايى كه هر روز با آنها سر و كار داريم توجّه مى كنيم و از بسيارى نعمت ها غافل هستيم، از جمله آنچه از طريق نياكان و وراثت به ما رسيده و يا هزاران بلا كه در هر آن از ما دور مى شود و يا نعمت هاى معنوى، مانند ايمان به خدا و اولياى او، يا تنفّر از كفر و فسق و گناه كه خداوند در قرآن از آن چنين ياد كرده است: «حبّب اليكم الايمان و زيّنه فى قلوبكم و كرّه اليكم الكفر و الفسوق و العصيان»(270)
علاوه بر آنچه بيان كرديم، بخشى از دعاهاى معصومين نيز توجّه به نعمت هاى الهى و شكر و سپاس آنهاست، تا روح شكرگزارى را در انسان زنده و تقويت كند.
شكر الهى، گاهى با زبان و گفتار است و گاهى با عمل و رفتار.
در حديث مى خوانيم: هرگاه نعمتى از نعمت هاى الهى را ياد كرديد، به شكرانه آن صورت بر زمين گذارده و سجده كنيد و حتّى اگر سوار بر اسب هستيد، پياده شده و اين كار را انجام دهيد و اگر نمى توانيد، صورت خود را بر بلندى زين اسب قرار دهيد و اگر اين كار را هم نمى توانيد، صورت را بر كف دست قرار داده و خدا را شكر كنيد.(271)
267) نمل، 40 ؛ لقمان، 12 و زمر، 7.
268) اسراء، 3.
269) نمل، 19. («اوزعنى»، يعنى به من الهام و عشق و علاقه نسبت به شكر نعمت هايت، مرحمت فرما.)
270) حجرات، 7.
271) كافى، باب الشكر، حديث 25.
خداوند، نيازى به عبادت و تشكّر ما ندارد و قرآن، بارها به اين حقيقت اشاره نموده و فرموده است: خداوند از شما بى نياز است.(267) ولى توجّه ما به او، مايه عزّت و رشد خود ماست، همان گونه كه خورشيد نيازى به ما ندارد، اين ما هستيم كه اگر منازل خود را رو به خورشيد بسازيم، از نور و روشنايى آن استفاده مى كنيم.
يكى از ستايش هايى كه خداوند در قرآن از انبيا دارد، داشتن روحيه شكرگزارى است. مثلاً درباره حضرت نوح با آن همه صبر و استقامتى كه در برابر بى وفايى همسر، فرزند و مردم متحمّل شد، خداوند از شكر او ياد كرده و او را شاكر مى نامد. «كان عبداً شكوراً»(268)
بارها خداوند از ناسپاسى اكثر مردم شكايت كرده است.
البتّه توفيق شكر خداوند را بايد از خدا خواست، همان گونه كه حضرت سليمان از او چنين درخواست كرد: «ربّ اوزعنى أن أشكر نعمتك الّتى انعمت علىّ»(269) ما غالباً تنها به نعمت هايى كه هر روز با آنها سر و كار داريم توجّه مى كنيم و از بسيارى نعمت ها غافل هستيم، از جمله آنچه از طريق نياكان و وراثت به ما رسيده و يا هزاران بلا كه در هر آن از ما دور مى شود و يا نعمت هاى معنوى، مانند ايمان به خدا و اولياى او، يا تنفّر از كفر و فسق و گناه كه خداوند در قرآن از آن چنين ياد كرده است: «حبّب اليكم الايمان و زيّنه فى قلوبكم و كرّه اليكم الكفر و الفسوق و العصيان»(270)
علاوه بر آنچه بيان كرديم، بخشى از دعاهاى معصومين نيز توجّه به نعمت هاى الهى و شكر و سپاس آنهاست، تا روح شكرگزارى را در انسان زنده و تقويت كند.
شكر الهى، گاهى با زبان و گفتار است و گاهى با عمل و رفتار.
در حديث مى خوانيم: هرگاه نعمتى از نعمت هاى الهى را ياد كرديد، به شكرانه آن صورت بر زمين گذارده و سجده كنيد و حتّى اگر سوار بر اسب هستيد، پياده شده و اين كار را انجام دهيد و اگر نمى توانيد، صورت خود را بر بلندى زين اسب قرار دهيد و اگر اين كار را هم نمى توانيد، صورت را بر كف دست قرار داده و خدا را شكر كنيد.(271)
267) نمل، 40 ؛ لقمان، 12 و زمر، 7.
268) اسراء، 3.
269) نمل، 19. («اوزعنى»، يعنى به من الهام و عشق و علاقه نسبت به شكر نعمت هايت، مرحمت فرما.)
270) حجرات، 7.
271) كافى، باب الشكر، حديث 25.
۱.۴k
۰۳ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.