مافیای خشن
P9
بنگ بنگ بنگ
کوک:ات عشقم کجایی ات ات
ات:من اینجا....(جیمین دستشو میزاره روی دهن ات)
جیمین: خفه شو دختره ه.ر.ز.ه
ات دست جیمین رو گاز میگیره و فرار میکنه و میره توی بغل کوک
کوک:خوبی عشقم
ات:اره
ات و کوک داشتن میرفتن که بنگ
ات :نه
ات خودشو جلوی کوک میندازه و تیر میخوره
کوک:ات نه نههههههه یون جو زنگ بزن آمبولانس .ات لطفاً درطاقت بیار عشقم لطفاً من خیلی دوست دارم
ات:کوک
کوک:نه خودتو خسته نکن
ات:....
کوک:نه نه چشاتو نبند بیدار بمون لطفاً ازت خواهش میکنم یون جو این آمبولانس سگ نیومد
یون جو:الان میاد . آهان اومد
ات رو با آمبولانس بردن بیمارستان سئول و عمل جراحی ات حدود سه ساعت طول کشید
(دکتر اومد بیرون)
کوک:حالش خوبه ؟
دکتر:آره ولی خب به یه چیزی شک داریم
کوک:خب اون چیه
دکتر:چون گلوله از پشت بهش خورده احتمال داره فلج بشه ولی این قطعی نیست باید صبر کنیم تا بیدار بشه و بعدش چندتا تست کوچک ازشون میگیریم پس لطفاً امید داشته باشید
کوک:ی یعنی احتمالا داره فلج بشه
دکتر:بله احتمالش هست ولی پنجاه پنجاه
کوک بعد شنیدن این حرف دنیاش خراب شد اینکه فکر میکنی میتونی با کسی که دوسش داری در آرمش زندگی کنی انگاره چیز سختی بود با اینکه این حقت بود ولی بخاطر پدر و مادرت زندگیتُ خراب کنی نه گفتن یا حتی گفتن کلمه دوست دارم هم خیلی برات میتونه سخت باشه
پرستار:آقای جئون جونگ کوک همراه خانم جئون ات اینجا هستن
کوک:بله من هستم
پرستار: همسرتون بهوش اومده میتونید ببینیدش
کوک:خیلی ممنمونم
کوک میره داخل و با قیافه خابالو ات رو به رو میشه پشماش ریخته بود چون توی این وضعیت هم خیلی کیوت بود
کوک:حالت خوبه
ات:آ آره حالم خوبه تو که چیزیت نیست نه ؟
کوک:نه من خوبم تو خوب باش منم خوبم عشقم
ات: عشقم!
(دکتر اومد توی اتاق)مگس بی محل
دکتر: سلام حالتون خوبه
ات: سلام خیلی ممنون خوبم
دکتر: اجازه هست یه چک بکنم
ات:بله البته
دکتر پتو رو از روی مچ پای ات میزنه کنار و با در خودکارش کف پای ات میکشه
دکتر :حس میکنید
ات:…
و باز هم خماریییییی😊😊😊😊😊😊
فردا آخرین امتحان ترم اولم هست 🥳 از این به بعد تلاشم رو میکنم زود به زود براتون فیک بزارم☺️☺️☺️☺️
بنگ بنگ بنگ
کوک:ات عشقم کجایی ات ات
ات:من اینجا....(جیمین دستشو میزاره روی دهن ات)
جیمین: خفه شو دختره ه.ر.ز.ه
ات دست جیمین رو گاز میگیره و فرار میکنه و میره توی بغل کوک
کوک:خوبی عشقم
ات:اره
ات و کوک داشتن میرفتن که بنگ
ات :نه
ات خودشو جلوی کوک میندازه و تیر میخوره
کوک:ات نه نههههههه یون جو زنگ بزن آمبولانس .ات لطفاً درطاقت بیار عشقم لطفاً من خیلی دوست دارم
ات:کوک
کوک:نه خودتو خسته نکن
ات:....
کوک:نه نه چشاتو نبند بیدار بمون لطفاً ازت خواهش میکنم یون جو این آمبولانس سگ نیومد
یون جو:الان میاد . آهان اومد
ات رو با آمبولانس بردن بیمارستان سئول و عمل جراحی ات حدود سه ساعت طول کشید
(دکتر اومد بیرون)
کوک:حالش خوبه ؟
دکتر:آره ولی خب به یه چیزی شک داریم
کوک:خب اون چیه
دکتر:چون گلوله از پشت بهش خورده احتمال داره فلج بشه ولی این قطعی نیست باید صبر کنیم تا بیدار بشه و بعدش چندتا تست کوچک ازشون میگیریم پس لطفاً امید داشته باشید
کوک:ی یعنی احتمالا داره فلج بشه
دکتر:بله احتمالش هست ولی پنجاه پنجاه
کوک بعد شنیدن این حرف دنیاش خراب شد اینکه فکر میکنی میتونی با کسی که دوسش داری در آرمش زندگی کنی انگاره چیز سختی بود با اینکه این حقت بود ولی بخاطر پدر و مادرت زندگیتُ خراب کنی نه گفتن یا حتی گفتن کلمه دوست دارم هم خیلی برات میتونه سخت باشه
پرستار:آقای جئون جونگ کوک همراه خانم جئون ات اینجا هستن
کوک:بله من هستم
پرستار: همسرتون بهوش اومده میتونید ببینیدش
کوک:خیلی ممنمونم
کوک میره داخل و با قیافه خابالو ات رو به رو میشه پشماش ریخته بود چون توی این وضعیت هم خیلی کیوت بود
کوک:حالت خوبه
ات:آ آره حالم خوبه تو که چیزیت نیست نه ؟
کوک:نه من خوبم تو خوب باش منم خوبم عشقم
ات: عشقم!
(دکتر اومد توی اتاق)مگس بی محل
دکتر: سلام حالتون خوبه
ات: سلام خیلی ممنون خوبم
دکتر: اجازه هست یه چک بکنم
ات:بله البته
دکتر پتو رو از روی مچ پای ات میزنه کنار و با در خودکارش کف پای ات میکشه
دکتر :حس میکنید
ات:…
و باز هم خماریییییی😊😊😊😊😊😊
فردا آخرین امتحان ترم اولم هست 🥳 از این به بعد تلاشم رو میکنم زود به زود براتون فیک بزارم☺️☺️☺️☺️
۷۰۰
۱۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.