فیک ران part 54
دراکن: من...من..اما رو خیلی دوست دارمممم ولی هنوزم فک میکنم نمیتونم خوشبختش کنمممم جدی میگممممم
میتسویا: آخه بعد ۱۲ سال؟
مایکی: اما الان فک میکنه تو ازش متنفری پ اون آویزون توعه...بخاطر این الان حس خیلی بدی دارع...
ریندو: من سه روز پیش اما چان رو دیدم داشت با خودش حرف میزد فک میکرددد تو یکی دیگه رو دوس داریییییی
دراکن: چییییییییییییییییییی نههههههههه من ...خوشم میاد اما نزدیکم باشههههه ...دوست دارم واقعن...و نهههه جدی به دخترایه دیگه محل سگم نمیدممممم ..من اصن نمیدونم از کجا باید شروععععع کنمممممممممممممممم میفهمید چی میگممممم؟؟؟؟
ران: خو داداش ما بیست و چاهار ساعته تپ خونه ایم و از شب تا صب انقد دخترا رو دیدیم ک جیک و پوکشونو میشناسیم...
کوکو: راس میگه...اینا از ساختاره درونیه دخترا هم بیشتر از خودشون خبر دارن..
ریندو : ببند اون دهنتو مرتیکه!
هاکای: من اصلن دخترارو نمیفهمم ...بردمش سره قرار از خودش داشت تعریف میکرد داشت میگفت وقتی رفته بود اوساکا اونجا سرما خورد ..منم گفتم اتفاقن وقتی رفته بودم تاکایاما هواش بهم نساخت و سرما خوردم ...قرار تموم شد از کافه رفتیم بیرون با اصبانیت رفت بیرون و داد زد دیگه باهام حرف نزن مرتیکه...کات فور اور.... بهش با بدبختی پیام دادم برگشته گفته...وقتی من دارم از خاطراته بدم حرف میزنم تو نباید با یه خاطره ی بده دیگه ناراحتم کنی باید بهم دلداری بدی ..حالا هم دیگه باهام حرف نزن.... من خودم زود تر اون دختره بلاکش کردم...اصن چ ربطی دارعععععععع
اسمایلی: منم با یه دختر قرار گذاشتم بهش گفتم چطوره بریم پیاده روی؟ با لبخند قبول کرد...بعد نیم ساعت اونم مث ماله تو عصبانی شد رف بهش زنگ زدم گفتم چت شد؟ گفت من کفشه. پاشنه بلند پوشیده بودم ...تو اینو نفهمیدی؟ تو میخاستی با اون کفش ها عذاب بکشم؟ بعد قطع کرد..منم دیگه صد ساله سیاه نمیخام ریخت هیچ دختره دیگه ای رو سره قرار ببینم...
دراکن: ام چیزه..هیچی...
کاکوچو: دراکن ارع پشیمون میشه...
سانزو:ارع...بازگو کننننننننن زود باشششششش
دراکن: اهههههههه ینی چییییی هیچی نمیفهمم
ویو اما اینا:
اما: من اصن فک میکنم دراکن منو دوس نداره...همه ی اعضایه خونه حداقل یه بار بهم گفتن دراکن منو دوش داره ...خودش چی خودش نباید حرکتی بزنه؟
ا/ت: میدونی راستش اون دو نفری ک اونجا بودن...اکس های من بودن...
اما: واتتتت؟؟؟؟؟؟؟جدعععععع؟؟
سنجو: کودومشوننن؟؟
ا/ت: ببین مطمعن نبودما...ولی اون پشمک آبیه رو دیدم مطمعن شدم...
اون پشمک نارنجیه...ناهویا و اون مرتیکه ی بولوبری هاکای ...اونان دیگه؟
سنجو: ارععععع همشون تو تومانن....
یوزوها: هاکای؟
ا/ت: ارعععععع ....واقعن هیچی از دخترا نمیفهمه....
یوزوها: هاکای داداشمه...
ا/ت: اع..
اما: خب تعریف کن...
میتسویا: آخه بعد ۱۲ سال؟
مایکی: اما الان فک میکنه تو ازش متنفری پ اون آویزون توعه...بخاطر این الان حس خیلی بدی دارع...
ریندو: من سه روز پیش اما چان رو دیدم داشت با خودش حرف میزد فک میکرددد تو یکی دیگه رو دوس داریییییی
دراکن: چییییییییییییییییییی نههههههههه من ...خوشم میاد اما نزدیکم باشههههه ...دوست دارم واقعن...و نهههه جدی به دخترایه دیگه محل سگم نمیدممممم ..من اصن نمیدونم از کجا باید شروععععع کنمممممممممممممممم میفهمید چی میگممممم؟؟؟؟
ران: خو داداش ما بیست و چاهار ساعته تپ خونه ایم و از شب تا صب انقد دخترا رو دیدیم ک جیک و پوکشونو میشناسیم...
کوکو: راس میگه...اینا از ساختاره درونیه دخترا هم بیشتر از خودشون خبر دارن..
ریندو : ببند اون دهنتو مرتیکه!
هاکای: من اصلن دخترارو نمیفهمم ...بردمش سره قرار از خودش داشت تعریف میکرد داشت میگفت وقتی رفته بود اوساکا اونجا سرما خورد ..منم گفتم اتفاقن وقتی رفته بودم تاکایاما هواش بهم نساخت و سرما خوردم ...قرار تموم شد از کافه رفتیم بیرون با اصبانیت رفت بیرون و داد زد دیگه باهام حرف نزن مرتیکه...کات فور اور.... بهش با بدبختی پیام دادم برگشته گفته...وقتی من دارم از خاطراته بدم حرف میزنم تو نباید با یه خاطره ی بده دیگه ناراحتم کنی باید بهم دلداری بدی ..حالا هم دیگه باهام حرف نزن.... من خودم زود تر اون دختره بلاکش کردم...اصن چ ربطی دارعععععععع
اسمایلی: منم با یه دختر قرار گذاشتم بهش گفتم چطوره بریم پیاده روی؟ با لبخند قبول کرد...بعد نیم ساعت اونم مث ماله تو عصبانی شد رف بهش زنگ زدم گفتم چت شد؟ گفت من کفشه. پاشنه بلند پوشیده بودم ...تو اینو نفهمیدی؟ تو میخاستی با اون کفش ها عذاب بکشم؟ بعد قطع کرد..منم دیگه صد ساله سیاه نمیخام ریخت هیچ دختره دیگه ای رو سره قرار ببینم...
دراکن: ام چیزه..هیچی...
کاکوچو: دراکن ارع پشیمون میشه...
سانزو:ارع...بازگو کننننننننن زود باشششششش
دراکن: اهههههههه ینی چییییی هیچی نمیفهمم
ویو اما اینا:
اما: من اصن فک میکنم دراکن منو دوس نداره...همه ی اعضایه خونه حداقل یه بار بهم گفتن دراکن منو دوش داره ...خودش چی خودش نباید حرکتی بزنه؟
ا/ت: میدونی راستش اون دو نفری ک اونجا بودن...اکس های من بودن...
اما: واتتتت؟؟؟؟؟؟؟جدعععععع؟؟
سنجو: کودومشوننن؟؟
ا/ت: ببین مطمعن نبودما...ولی اون پشمک آبیه رو دیدم مطمعن شدم...
اون پشمک نارنجیه...ناهویا و اون مرتیکه ی بولوبری هاکای ...اونان دیگه؟
سنجو: ارععععع همشون تو تومانن....
یوزوها: هاکای؟
ا/ت: ارعععععع ....واقعن هیچی از دخترا نمیفهمه....
یوزوها: هاکای داداشمه...
ا/ت: اع..
اما: خب تعریف کن...
۱۷.۶k
۲۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.