دوست پسر فیک من:)《P22》
ویو ثورا
تو شوک به چشاش خیره شدم درسته خیلی جونیم ولی من اونو مثل دیونه ها دوست داشتم
♡اگه جوابت نه...
☆آره بیا ازدواج کنیم
فلیکس ته خنده ای از خوشحالی زد و اونم به چشام خیره شد ولی یهو خندش محو شد و گفت:مگه نگفتم اون چشای خوشگلت هیچ وقت خیس نمیشن؟
رفتم جلو و محکم بغلش کردم
☆بذار اینبار گریه کنم...
و شروع کردم تو بغلش هق هق کردن که منو از خودش جدا کرد و با عصبانیت ادامه داد:حتا نمیخوام اشک شوق هم بریزی!
با دستاش اشکامو پاک کرد و امد جلو لبشو آروم گذاشت رو چشمام از چشمام گرفته کل صورتمو بوسید و آخرین ایستگاه به لبم رسید
♡این لبت هم میتونه منو نابود کنه... هم میتونه منو دوباره زنده کنه!
اینو گفت و لبشو آروم گذاشت رو لبام و بوسید که با زنگ گوشی هردومون از هم جدا شدیم
☆فلیکس مامانمه
♡منم مامانمه!بیا بگیم ثورآ
سرمو به عنوان مثبت تکون دادم و گوشی هامونو همزمان برداشتیم...
دو پارت تا پایانی...
تو شوک به چشاش خیره شدم درسته خیلی جونیم ولی من اونو مثل دیونه ها دوست داشتم
♡اگه جوابت نه...
☆آره بیا ازدواج کنیم
فلیکس ته خنده ای از خوشحالی زد و اونم به چشام خیره شد ولی یهو خندش محو شد و گفت:مگه نگفتم اون چشای خوشگلت هیچ وقت خیس نمیشن؟
رفتم جلو و محکم بغلش کردم
☆بذار اینبار گریه کنم...
و شروع کردم تو بغلش هق هق کردن که منو از خودش جدا کرد و با عصبانیت ادامه داد:حتا نمیخوام اشک شوق هم بریزی!
با دستاش اشکامو پاک کرد و امد جلو لبشو آروم گذاشت رو چشمام از چشمام گرفته کل صورتمو بوسید و آخرین ایستگاه به لبم رسید
♡این لبت هم میتونه منو نابود کنه... هم میتونه منو دوباره زنده کنه!
اینو گفت و لبشو آروم گذاشت رو لبام و بوسید که با زنگ گوشی هردومون از هم جدا شدیم
☆فلیکس مامانمه
♡منم مامانمه!بیا بگیم ثورآ
سرمو به عنوان مثبت تکون دادم و گوشی هامونو همزمان برداشتیم...
دو پارت تا پایانی...
۱۴.۲k
۰۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.