لحظات احمقانه پارت۲
مایکی :برو بشین
مومو:نمیخواممممممممم
هیناتا:مومو بیا سر جا من بشین
مومو:ممنون
هیناتا:خواهش
مایکی:برگه امتحانو بده
معلم :الان میدم وایسا
از زبون مومو:برگه هارو به همه داد داشتم سوالو رو مینوشتم ی نگاه به مایکی کردم اونم ی نگا بهم کرد
ی چشمک بهم زد منم خجالت کشیدم برگه ی خودمو نگاه کردم(بدبخت از خجالت سرخ شده)
مومو:من تمام کردم
معلم :برگه رو بده
از زبون مومو:بعد من کل بچه های کلاس تمام کردن معلم برگمو بهم داد
مومو:امتحانمو20داد چییییییییی نهههههه چرا الان مامانم جرم میده
مایکی:ببینم چی کار کردی
مومو:نههه نمیخوام نشونت بدم
معلم:همه تو حیات
از زبون مومو:همه به حیات رفتیم من از بوفه شیر موز خریدم داشتم میخوردم مایکی خورد بهم
مومو:نههههههههههه
از زبون مومو :نشستم که جمش کنم تا دست زدم بهش دیدن دستم رو دست مایکی
مومو:چییییی(لپاش سرخ شده)
مایکی:بله چیه چرا انقدر سرخی با توهم عش......قم
مومو:بس کن
از زبون مومو:از مدرسه رفتم بیرون خواهرم هانا اومد
هانا:تو چته روانی چرا از مدرسه رفتی بیرون
مومو :به تو ربطی نداره
از زبون مومو:با دو رفتم خونه وقتی در خونه رو باز کردم مادرم ی سیلی زدم
من:چییی مامان چرا این کارو میکنی
مادرش:امتحانتو سفر دادی بعدشم بایه پسر از خودت بزرگ تر دعوا کردی
مومو:اعععع آرههههه (با داد)تو و بابایی همیشه همین کارو میکنین یادمه وقتی ۶ سالم بود آبجی امتحانشو ۴ میداد میزدیش یادمه بابایی با چاقو دست آبجیو برید
یادمه یادمه یادمهههههههههه
هانا:مومو چی شده
مومو:بس کنین دارم روانی میشممم
از زبون مومو:با دو رفتم بیرون و دیدم بازم مایکی ترف دیواره و با دوستاش داره الکل میخوره
مایکی:اهه تووو بیا ببینم
مومو:بس کن سر به سرم نزار
مایکی:هانن
از زبون مومو:رفتم دیدم ی ماشین وایستاد جلوم
مومو:چیی شما
از زبون مومو:ی مرد کلت از جیبش درورد میخواست بهم شلیک کنه مایکی اومد گرفتم بغل خودمو خودش پرت شدیم اور
مومو:مایککککی
مایکی :بله عزیزم
مومو:چرا این کارو کردی
مایکی:چون فردا تولدمه دوست ندارموقت تولدم بمیری
مومو:واقهن
خوشت اومد بلایک
مومو:نمیخواممممممممم
هیناتا:مومو بیا سر جا من بشین
مومو:ممنون
هیناتا:خواهش
مایکی:برگه امتحانو بده
معلم :الان میدم وایسا
از زبون مومو:برگه هارو به همه داد داشتم سوالو رو مینوشتم ی نگاه به مایکی کردم اونم ی نگا بهم کرد
ی چشمک بهم زد منم خجالت کشیدم برگه ی خودمو نگاه کردم(بدبخت از خجالت سرخ شده)
مومو:من تمام کردم
معلم :برگه رو بده
از زبون مومو:بعد من کل بچه های کلاس تمام کردن معلم برگمو بهم داد
مومو:امتحانمو20داد چییییییییی نهههههه چرا الان مامانم جرم میده
مایکی:ببینم چی کار کردی
مومو:نههه نمیخوام نشونت بدم
معلم:همه تو حیات
از زبون مومو:همه به حیات رفتیم من از بوفه شیر موز خریدم داشتم میخوردم مایکی خورد بهم
مومو:نههههههههههه
از زبون مومو :نشستم که جمش کنم تا دست زدم بهش دیدن دستم رو دست مایکی
مومو:چییییی(لپاش سرخ شده)
مایکی:بله چیه چرا انقدر سرخی با توهم عش......قم
مومو:بس کن
از زبون مومو:از مدرسه رفتم بیرون خواهرم هانا اومد
هانا:تو چته روانی چرا از مدرسه رفتی بیرون
مومو :به تو ربطی نداره
از زبون مومو:با دو رفتم خونه وقتی در خونه رو باز کردم مادرم ی سیلی زدم
من:چییی مامان چرا این کارو میکنی
مادرش:امتحانتو سفر دادی بعدشم بایه پسر از خودت بزرگ تر دعوا کردی
مومو:اعععع آرههههه (با داد)تو و بابایی همیشه همین کارو میکنین یادمه وقتی ۶ سالم بود آبجی امتحانشو ۴ میداد میزدیش یادمه بابایی با چاقو دست آبجیو برید
یادمه یادمه یادمهههههههههه
هانا:مومو چی شده
مومو:بس کنین دارم روانی میشممم
از زبون مومو:با دو رفتم بیرون و دیدم بازم مایکی ترف دیواره و با دوستاش داره الکل میخوره
مایکی:اهه تووو بیا ببینم
مومو:بس کن سر به سرم نزار
مایکی:هانن
از زبون مومو:رفتم دیدم ی ماشین وایستاد جلوم
مومو:چیی شما
از زبون مومو:ی مرد کلت از جیبش درورد میخواست بهم شلیک کنه مایکی اومد گرفتم بغل خودمو خودش پرت شدیم اور
مومو:مایککککی
مایکی :بله عزیزم
مومو:چرا این کارو کردی
مایکی:چون فردا تولدمه دوست ندارموقت تولدم بمیری
مومو:واقهن
خوشت اومد بلایک
۱.۹k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.