فیک ته ته فصل ① پارت ¹⁹ ♡ نفرت تا عشق♡
ته ته: از زیر پاش گرفتم و روی دستم بلندش کردم
...........................................................
از زبان لیزلی:
بردم و منم درو با پام بستم و سویچ رو گرفتم با ضربه روی دکمه قفل زدم و درا همه قفل شدن
همینجوری بغل تیهونگ بودم که در خونه رو باز کرد
برق هارو باز کرد و در اتاقمو باز کرد و پرتم کرد رو تخت
«محکم زو تو سر خودش»
ته ته: وای خدا اگه یه ثانیه دیر تر رسیده بودم قورتت میداد
لیزلی: دوست های تون به من چه رفتم سمت حموم که این بوس نجس این مرده از روی گردنم پاک بشه
ته ته: ببخشید همش تقصیر منه
لیزلی: واقعا نمیبخشمت هرچی میشه سر من داد میزنی اره اصلا تقصیر توه در حمومو باز کردم رفتم داخل اومدم درو ببندم دیدم تیهونگ
ته ته: دلم میخواست برم پیشش نمیتونستم تا وقتی از حموم میاد بیرون منتظر باشم لباسامو در آوردم
تا میخواست درو ببنده رفتم تو حموم
لیزلی: برو بیرون میخوام حموم کنم
ته ته: چی میشه باهام حموم کنیم؟
لیزلی: وای چقدر تو منحرفیییییی گمشووو بیرون
ته ته: باش من منحرفم حالا میزاری بیام تو
لیزلی: دودقیقه برو بیرون یه دوش بگیرم میام
«لباس من تنم بود ولی تیهونگ لباس نداشت لخت بود»
یهو چسبوندم به دیوار دوش بالا سرم بود شروع کرد مکیدن لباس امشب دیگه خیلی دارم اذیت میشم دوش رو باز کردم رو اب سرد بود یهو یه تکونی خورد
لیزلی: لبمو جدا گرفتم گفتم چیه خیلی ترسیدی
ته ته: نه واسه چی باید به ترسم
هینجوری داشتم لیزلی رو نگاه میکردم که نگام سمت لباسش که خیس بود و به اندامش چسبیده بود افتاد
لیزلی: تیهونگ فکرشم نکن
ته ته: بدون توجه به حرفش نشستم که لباسشو بدم بالا یهو
لیزلی: از حرص دوش رو گذاشتم روی داغ سری یه حوله پیچیدم دو خودم و در رو باز گذاشتم رفتم بیرون
ته ته: ای اخ دختر سوختممم
سری از زیر دوش اومدم بیرون بستمش حوله پیچیدم دور کمر به پایینم و چشمام نمیدید بدو بدو رفتم که فقط لیزلی رو بگیرم
لیزلی: اخ چشمام اب رفت تو چشمم
هینجوری لب تخت وایسادم داشتم چشمام رو رو هم میمالیدم که واضح تر بشه دید واسم
ته ته: هینجوری دویدم بیرون که خوردم به چیز نرم و افتادم رو تخت
لیزلی: اخ این کدوم گاویی بود البته معلومه یه گاو که بیشتر نداریم
ته ته: الان بخاطر حرفت تنبیه میشی
لیزلی: اره دو بار
ته ته: چشمام کم کم واضح میدید
حولش رو کم کم کشیدم انور و شروع کردم
مکیدن گردنش که یهو رد بوس اون مرتیکه رو دیدم
لبمو گذاشتم روی همون رد انقدر مکیدنم که رد لب خودم بمونه
لیزلی: اخ تیهونگ دیگه ول کن اونجارو میسوزه
ته ته: وای خدا دندونم کشیده شد به گردنش خون اومد
ته ته: چرا انقدر خونش خوش رنگ بود زبونم رو از دهنم اوردم بیرون اومد خونشو بخورم (مگه خوناشامم)
لیزلی: دیدم میخواد خونمو بخوره بلند شدم حوله رو سفت گرفتم
ته ته: ببخشید اخه بنظر خوشمزه میومد
لیزلی: دیونه خوناشام ندیده بودم که اونم دیدم
ته ته: امشب یه شب خاطره انگیز میشه با خوناشام
برای پارت های بعدی......................
۱۰لایک💜
۵۰کامنت✨
۸فالو🐾
...........................................................
از زبان لیزلی:
بردم و منم درو با پام بستم و سویچ رو گرفتم با ضربه روی دکمه قفل زدم و درا همه قفل شدن
همینجوری بغل تیهونگ بودم که در خونه رو باز کرد
برق هارو باز کرد و در اتاقمو باز کرد و پرتم کرد رو تخت
«محکم زو تو سر خودش»
ته ته: وای خدا اگه یه ثانیه دیر تر رسیده بودم قورتت میداد
لیزلی: دوست های تون به من چه رفتم سمت حموم که این بوس نجس این مرده از روی گردنم پاک بشه
ته ته: ببخشید همش تقصیر منه
لیزلی: واقعا نمیبخشمت هرچی میشه سر من داد میزنی اره اصلا تقصیر توه در حمومو باز کردم رفتم داخل اومدم درو ببندم دیدم تیهونگ
ته ته: دلم میخواست برم پیشش نمیتونستم تا وقتی از حموم میاد بیرون منتظر باشم لباسامو در آوردم
تا میخواست درو ببنده رفتم تو حموم
لیزلی: برو بیرون میخوام حموم کنم
ته ته: چی میشه باهام حموم کنیم؟
لیزلی: وای چقدر تو منحرفیییییی گمشووو بیرون
ته ته: باش من منحرفم حالا میزاری بیام تو
لیزلی: دودقیقه برو بیرون یه دوش بگیرم میام
«لباس من تنم بود ولی تیهونگ لباس نداشت لخت بود»
یهو چسبوندم به دیوار دوش بالا سرم بود شروع کرد مکیدن لباس امشب دیگه خیلی دارم اذیت میشم دوش رو باز کردم رو اب سرد بود یهو یه تکونی خورد
لیزلی: لبمو جدا گرفتم گفتم چیه خیلی ترسیدی
ته ته: نه واسه چی باید به ترسم
هینجوری داشتم لیزلی رو نگاه میکردم که نگام سمت لباسش که خیس بود و به اندامش چسبیده بود افتاد
لیزلی: تیهونگ فکرشم نکن
ته ته: بدون توجه به حرفش نشستم که لباسشو بدم بالا یهو
لیزلی: از حرص دوش رو گذاشتم روی داغ سری یه حوله پیچیدم دو خودم و در رو باز گذاشتم رفتم بیرون
ته ته: ای اخ دختر سوختممم
سری از زیر دوش اومدم بیرون بستمش حوله پیچیدم دور کمر به پایینم و چشمام نمیدید بدو بدو رفتم که فقط لیزلی رو بگیرم
لیزلی: اخ چشمام اب رفت تو چشمم
هینجوری لب تخت وایسادم داشتم چشمام رو رو هم میمالیدم که واضح تر بشه دید واسم
ته ته: هینجوری دویدم بیرون که خوردم به چیز نرم و افتادم رو تخت
لیزلی: اخ این کدوم گاویی بود البته معلومه یه گاو که بیشتر نداریم
ته ته: الان بخاطر حرفت تنبیه میشی
لیزلی: اره دو بار
ته ته: چشمام کم کم واضح میدید
حولش رو کم کم کشیدم انور و شروع کردم
مکیدن گردنش که یهو رد بوس اون مرتیکه رو دیدم
لبمو گذاشتم روی همون رد انقدر مکیدنم که رد لب خودم بمونه
لیزلی: اخ تیهونگ دیگه ول کن اونجارو میسوزه
ته ته: وای خدا دندونم کشیده شد به گردنش خون اومد
ته ته: چرا انقدر خونش خوش رنگ بود زبونم رو از دهنم اوردم بیرون اومد خونشو بخورم (مگه خوناشامم)
لیزلی: دیدم میخواد خونمو بخوره بلند شدم حوله رو سفت گرفتم
ته ته: ببخشید اخه بنظر خوشمزه میومد
لیزلی: دیونه خوناشام ندیده بودم که اونم دیدم
ته ته: امشب یه شب خاطره انگیز میشه با خوناشام
برای پارت های بعدی......................
۱۰لایک💜
۵۰کامنت✨
۸فالو🐾
۵۰.۳k
۲۵ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.