دوراهی عشق پارت 2
داشتم توی خیابون می گشتم که پشت چراغ قرمز جونگ کوک رو دیدم ( جونگ کوک دوست پسر قبلیته و دنبالته ) داشت با عصبانیت با تلفن حرف میزد گاهی وقت ها هم داد میزد که یک هو منو دید چراغ سبز شد و پام رو گذاشتم رو گاز و هر چه زود تر اون جا دور شدم..........
از زبان جونگ کوک
داشتم با یکی از بادیگارد هام حرف میزدم
جونگ کوک : چی شد پیداش کردین
بادیگارد : متاسفم قربان نه
جونگ کوک : ( با داد ) یعنی چی که هنوز پیداش نکردین
بادیگارد : قربان.......
جونگ کوک : میدونی من کی این کار رو به شما سپردم
بادیگارد : متاسفیم......
جونگ کوک : ( با داد ) خفه شو تو اخراجی
تلفن رو با عصبانیت قطع کردم توی این فکر بودم که میتونستن این دختر رو پیدا کنن سرم رو چرخوکه ا/ت رو دیدم چراغ سبز شد و رفت با سرعت تمام دنبالش کردم .......
از زبان ا/ت
خیلی ترسیده بودم جونگ کوک داشت میومد دنبالم داشتم با سرعت رانندگی میکردم که
از زبان جونگ کوک
داشتم با یکی از بادیگارد هام حرف میزدم
جونگ کوک : چی شد پیداش کردین
بادیگارد : متاسفم قربان نه
جونگ کوک : ( با داد ) یعنی چی که هنوز پیداش نکردین
بادیگارد : قربان.......
جونگ کوک : میدونی من کی این کار رو به شما سپردم
بادیگارد : متاسفیم......
جونگ کوک : ( با داد ) خفه شو تو اخراجی
تلفن رو با عصبانیت قطع کردم توی این فکر بودم که میتونستن این دختر رو پیدا کنن سرم رو چرخوکه ا/ت رو دیدم چراغ سبز شد و رفت با سرعت تمام دنبالش کردم .......
از زبان ا/ت
خیلی ترسیده بودم جونگ کوک داشت میومد دنبالم داشتم با سرعت رانندگی میکردم که
۱۳۳.۹k
۰۲ شهریور ۱۴۰۰