تک پارتی جونگ کوک🐇🐾
ا.ت ویو...
نشسته بودم تو اتاق و داشتم کتاب میخوندم...امروز تعطیل بود و کوک خونه پیشم بود...ازم خواست امروز هیج کاری نکنم و خودش همه کارارو انجام بده...داشت تو آشپزخونه غذا درست میکرد و منم تو اتاق مشغول بودم...
بی حوصله کتابو بستم و رفتم پایین پیش جونگ کوک...
ا.ت: جونگ کوکاااا کارت تموم نیست...
جونگ کوک: جانم عزیزم چرا تموم شد بیا اینجا پیشم...
رفتم کنارش نشستم رو کاناپه...کوکی دستاشو باز کرد منم خودمو تو بغلش جا دادم...
سرش تو گوشیش بود و داشت با جیمین چت میکرد...
ا.ت: چی میگه جیمین؟
جونگ کوک: هیچی فرداشب همه خونه نامجون دعوتیم...
ا.ت: عه مبارک باشه ایشالله به سلامتی
جونگ کوک: سلامت باشید
سرمو از توی گوشی کوک آوردم اینطرف که یه دفعه خود به خود چشمم خورد به زیر میز...دیدم یه چیزی داره تکون میخوره...یکم که دقت کردم دیدم سوسکه...یا خود خدااااا
ا.ت: جیییییییییییییغ عرررررررکمکککککککککک
جونگ کوک: واااای گوشم چته دیوونه
ا.ت: توروخدا کمکم کنننننن
جونگ کوک: چیشده مگهههه
ا.ت: سوسکککککک جیییییییغ اوناهاش اونجاس
جونگ کوک: خوب باشه آروم باش چرا جیغ میزنی این بدبخت ترسید
ا.ت: توروخدا بکشش
جونگ کوک: دلم نمیاد
ا.ت: جونگ کوکاااااا الان وقتش نیست توروخدا بکششششششش
جونگ کوک: جواب خانوادشو چی بدم
ا.ت: کوووووک
جونگ کوک: من پول دیه ندارم بدم خودت بیا بکشش
ا.ت: توراخداااااا جونگ کوکککککک بکششششش لطفا
جونگ کوک: به یه شرط...
ا.ت: باشه هرچی باشه قبول میکنم
جونگ کوک: اول باید بوسم کنی
ا.ت: خیلی چاپلوسیییی
جونگ کوک: پس نمیکشمش
ا.ت: باشه بیا....لپشو بوس کردم
جونگ کوک: مسخره کردی منو
ات: چرا
جونگ کوک: این چه بوسی بود..لبم( لباشو غنچه میکنه و چشاشو میبنده😂🥺)
ا.ت: هووووف باشه....رفتم نزدیک و لباشو آروم بوسیدم...خواستم ازش جدا شم که کمرمو گرفت و آرو منو خوابوند روی مبل و خودش اومد روم...گرمی لباش خستگیو از تنم بیرون میکرد...بعد ۱ مین ازهم جدا شدیم...انقدر غرق بوسیدن بودیم که دیگه سوسکو یادمون رفت...
ا.ت:فرار کررررررررررررررد
جونگ کوک: پیداش میشه نترس...
ا.ت: همش تقصیر توعه...امشب اگه سوسکو پیدا نکنی تو اتاق راهت نمیدممممممم
جونگ کوک: منو دست کم گرفتی کوچولو
ا.ت: کووووووووک
جونگ کوک:😂باشه بابا پیداش میکنم
(و این داستان تا نصف شب ادامه دارد...یه سوسک اومد زندگیشونو ریخت به هم و رفت۰😂)
نشسته بودم تو اتاق و داشتم کتاب میخوندم...امروز تعطیل بود و کوک خونه پیشم بود...ازم خواست امروز هیج کاری نکنم و خودش همه کارارو انجام بده...داشت تو آشپزخونه غذا درست میکرد و منم تو اتاق مشغول بودم...
بی حوصله کتابو بستم و رفتم پایین پیش جونگ کوک...
ا.ت: جونگ کوکاااا کارت تموم نیست...
جونگ کوک: جانم عزیزم چرا تموم شد بیا اینجا پیشم...
رفتم کنارش نشستم رو کاناپه...کوکی دستاشو باز کرد منم خودمو تو بغلش جا دادم...
سرش تو گوشیش بود و داشت با جیمین چت میکرد...
ا.ت: چی میگه جیمین؟
جونگ کوک: هیچی فرداشب همه خونه نامجون دعوتیم...
ا.ت: عه مبارک باشه ایشالله به سلامتی
جونگ کوک: سلامت باشید
سرمو از توی گوشی کوک آوردم اینطرف که یه دفعه خود به خود چشمم خورد به زیر میز...دیدم یه چیزی داره تکون میخوره...یکم که دقت کردم دیدم سوسکه...یا خود خدااااا
ا.ت: جیییییییییییییغ عرررررررکمکککککککککک
جونگ کوک: واااای گوشم چته دیوونه
ا.ت: توروخدا کمکم کنننننن
جونگ کوک: چیشده مگهههه
ا.ت: سوسکککککک جیییییییغ اوناهاش اونجاس
جونگ کوک: خوب باشه آروم باش چرا جیغ میزنی این بدبخت ترسید
ا.ت: توروخدا بکشش
جونگ کوک: دلم نمیاد
ا.ت: جونگ کوکاااااا الان وقتش نیست توروخدا بکششششششش
جونگ کوک: جواب خانوادشو چی بدم
ا.ت: کوووووک
جونگ کوک: من پول دیه ندارم بدم خودت بیا بکشش
ا.ت: توراخداااااا جونگ کوکککککک بکششششش لطفا
جونگ کوک: به یه شرط...
ا.ت: باشه هرچی باشه قبول میکنم
جونگ کوک: اول باید بوسم کنی
ا.ت: خیلی چاپلوسیییی
جونگ کوک: پس نمیکشمش
ا.ت: باشه بیا....لپشو بوس کردم
جونگ کوک: مسخره کردی منو
ات: چرا
جونگ کوک: این چه بوسی بود..لبم( لباشو غنچه میکنه و چشاشو میبنده😂🥺)
ا.ت: هووووف باشه....رفتم نزدیک و لباشو آروم بوسیدم...خواستم ازش جدا شم که کمرمو گرفت و آرو منو خوابوند روی مبل و خودش اومد روم...گرمی لباش خستگیو از تنم بیرون میکرد...بعد ۱ مین ازهم جدا شدیم...انقدر غرق بوسیدن بودیم که دیگه سوسکو یادمون رفت...
ا.ت:فرار کررررررررررررررد
جونگ کوک: پیداش میشه نترس...
ا.ت: همش تقصیر توعه...امشب اگه سوسکو پیدا نکنی تو اتاق راهت نمیدممممممم
جونگ کوک: منو دست کم گرفتی کوچولو
ا.ت: کووووووووک
جونگ کوک:😂باشه بابا پیداش میکنم
(و این داستان تا نصف شب ادامه دارد...یه سوسک اومد زندگیشونو ریخت به هم و رفت۰😂)
۲۱۰.۹k
۱۳ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.