تکپارتی متیو

دوست ا/ت =اما

به مهمونی تئو رفته بودم نگاهم به روبه رو افتاد متیو دیدم کنار دراکو نشسته بود اما اومدو به‌و گفت
اما:چرا تنها نشستی
ا/ت:همین الانشم به خاطر تو اومدم پس دیگه غرغر نکن
اما:باشه ولی پاشو تنها نشین تا حالت جا بیاد
ا/ت:من نمیام
اما:پاشو دیگههههه
کشوندتت یدفعه یاد متیو افتادی نگاهش کردی و دیدی داره نگاهت میکنه خجالت کشیدی سریع رفتی سمت میز ت که دیدی متیو داره میاد سمتت
متیو:امممم فقط میخواستم بگم که امشب خیلی با این لباس (اسلاید دو)خوشگل شدی
خجالت کشیدی که یهو تئو اومد گفت نظرتون راجب جرعت حقیقت چیه توهم که به نظرت بهتریم فرست برای فرار از متیو بود قبول کردی رفتی نشستین رو زمین تئو بطری چرخوند افتاد سمت متیو
تئو:کسی که واقع دوسش داری رو ببوس
متیو نگاه تعجب آمیزی به تئو انداخت
متیو چند دقیقه صبر سمتت اومد و ... آره دیگه😅😅
ا/ت که از خجالت نمیدونست باید چیکار کنه پاشد رفت
همه تعجب کرده بودند ا/ت به سمت برج نجوم رفت اونجا بهش آرامش میداد🫠🫠 متیو اسمتو صدا میزد
متیو:ا/ت خواهش میکنم باید یه چیزی رو بهت بگم دوست دارم... بقیش با خودتون خیلی طولانی شد😁


تکپارتی نوشتن دوست دارم ولی احساس میکنم براتون باحال نیست😐😐