پارت ۳(اخر)

مکنه لاین

جیمین.مدتها بود میدیدش همش دم در خونته یه روز که داشتی میرفتی بیرون اونو دیدی مچ دستتو گرفت
جیمین. ا.ت لطفا ی..یلحظه وایسا
ا.ت. من کاری با تو ندارم....
جیمین.ا.ت لطفا....لطفا برگرد
ا.ت. جیمین اون روزی که منو از خونه بیرون کردی یعنی از زندگیت بیرون کردی درضمن مگه حوصله سربر نبودم؟برو دنبال یه آدم دیگه که حوصلت باهاش سر نره درضمن دیگه جلوی خونم نیا.‌.....‌‌

تهیونگ. همسایت شده بود و هرروز میدیدیش و این حالتو بدتر می‌کرد یه روز وقتی دیدیش دیگه صبرت لبریز شده بود
ا.ت‌. اینجا ه غلطی میکنی کیم
تهیونگ. اومدم دل عشقمو بدست بیارم
ا.ت. اها اگر دلی واسه عشقت مونده باشه راستی دوست دختر عزیزت کو؟
تهیونگ. اینطوری نکن من..من دوست دارم اشتباه کردم
ا.ت. بروبابا دوستم داری؟خب به درک چون من هنوز ازت متنفرم کیم فاکینگ تهیونگ


کوک. مگر بیاد از جنازت معذرت خواهی کنه
البته تنها چیزی که میتونم بگم اینکه الان توی اون دنیا باهم زندگی می کنین به خوبی و خو شی.......



ببخشد دیر شد.....