پارت(6)
پارت(6)
نام: اتک on توکیو
داشت با سنجو بحث میکرد که دیدم یه پسره که گوشواره داره امد گفت (منظورم ایزاناس): مایکی خدا ازت نگذره تو باعث شدی ما بیام اینجا
کازوتورا: ایزانا داش حق گفتی همش تقصیر مایکی!
اما: اههه خفه شید دیگه ایزانا خفه
دراکن:راست میگه اما چان همیشه حق با اما چان هست.
اما قرمز شد مایکی داشت از خنده جر میخورد
ارمین: خوب حالا امدین اینجا تقصیر خود تون. که نبوده
کازوتورا: نه داری اشتباه میکنی تقصیر مایکی هست
مایکی: کله موزی به من چیه خرههههه
باجی: بچه ها علاقه دارید خفه شد.
کنی: اوک داش ها دعوا نکنید بیاید یع چیزی بخورید حتما گشنه تون هست
ساشا: کنی منم گشنمه
کنی: (๑˙ー˙๑) دو دقیقه پیش یه چیز خوردی
هانجی: حق با کنی بیاید یه چیز بخورید دنبال من بیاید بچع شما برید سر تمرین بگید لیوای بیا بلا سرتون
(دوستان افرادی که از توکیو رونجرز به اتک ان تایتان امد: دارکن مایکی میتسویا کازوتورا باجی چیفویو تاکه میچی ران ریندو سانزو و ایزانا اما هینا سنجو هست)
*از زبان ادمین*
هانجی دوستان گل توکیو رونجرز رو برد پیش اروین و ارن میکاسا ارمین... رفتن همه چی رو به لیوای گفتن دوستان گل این جا تازه جان بیدار شده.
*از زبون جان*
چشم هامو باز کردم اما کسی تو زمین نبود بلند شد یمیر رو دیدم رفتم سمتش گفتم:...
さよなら 🥛
نام: اتک on توکیو
داشت با سنجو بحث میکرد که دیدم یه پسره که گوشواره داره امد گفت (منظورم ایزاناس): مایکی خدا ازت نگذره تو باعث شدی ما بیام اینجا
کازوتورا: ایزانا داش حق گفتی همش تقصیر مایکی!
اما: اههه خفه شید دیگه ایزانا خفه
دراکن:راست میگه اما چان همیشه حق با اما چان هست.
اما قرمز شد مایکی داشت از خنده جر میخورد
ارمین: خوب حالا امدین اینجا تقصیر خود تون. که نبوده
کازوتورا: نه داری اشتباه میکنی تقصیر مایکی هست
مایکی: کله موزی به من چیه خرههههه
باجی: بچه ها علاقه دارید خفه شد.
کنی: اوک داش ها دعوا نکنید بیاید یع چیزی بخورید حتما گشنه تون هست
ساشا: کنی منم گشنمه
کنی: (๑˙ー˙๑) دو دقیقه پیش یه چیز خوردی
هانجی: حق با کنی بیاید یه چیز بخورید دنبال من بیاید بچع شما برید سر تمرین بگید لیوای بیا بلا سرتون
(دوستان افرادی که از توکیو رونجرز به اتک ان تایتان امد: دارکن مایکی میتسویا کازوتورا باجی چیفویو تاکه میچی ران ریندو سانزو و ایزانا اما هینا سنجو هست)
*از زبان ادمین*
هانجی دوستان گل توکیو رونجرز رو برد پیش اروین و ارن میکاسا ارمین... رفتن همه چی رو به لیوای گفتن دوستان گل این جا تازه جان بیدار شده.
*از زبون جان*
چشم هامو باز کردم اما کسی تو زمین نبود بلند شد یمیر رو دیدم رفتم سمتش گفتم:...
さよなら 🥛
۲.۱k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.