دست نیافتنی
دست نیافتنی 🖤
part_2
از زبان ات
تهیونگو از وقتی که برادرش به قتل رسید دیگه ندیدم هیچ خبری هم ازش ندارم فقط می دونم که رفته آمریکا و منو ترک کرده تا دنبال قاتل برادرش بگرده
یه خواهر داشتن به اسم چلسی آخرین بچه بود بهتره بگم بهترین خواهر شوهر دنیاس واسم مثل خواهر بزرگترم می مونه خواهری که هرگز نداشتم برام خیلی با ارزش و عزیزه همیشه کنارمه و مراقبمه الان اون تنها کسیه که تو این عمارت بزرگ یعنی خونه ی پدر شوهرم که سال ها پیش فوت کرده دارم اشک هامو تبدیل به لبخند و باعث میشه غم هامو فراموش کنم
از وقتی که جئونگ هیون مرد انگار تنها کوهی که می تونستم بهش تکیه کنم ازبین رفته و بد تر از اون رفتن تهیونگ منو تنها کرد
اما مامانشون... که مادر شوهرمه مشخص بود که از اول خیلی ازم خوشش نیومد چون تفاوت سنیه خیلی زیادی با پسرش جئونگ هیون داشتم و از قبل یه دختر دیگه که دختر عموشونه و اسمش سانا هست رو برای ازدواج با پسرش در نظر داشت
امروز تولد چلسیه و ۱۹ سالش میشه یه سال ازم بزرگ تر
part_2
از زبان ات
تهیونگو از وقتی که برادرش به قتل رسید دیگه ندیدم هیچ خبری هم ازش ندارم فقط می دونم که رفته آمریکا و منو ترک کرده تا دنبال قاتل برادرش بگرده
یه خواهر داشتن به اسم چلسی آخرین بچه بود بهتره بگم بهترین خواهر شوهر دنیاس واسم مثل خواهر بزرگترم می مونه خواهری که هرگز نداشتم برام خیلی با ارزش و عزیزه همیشه کنارمه و مراقبمه الان اون تنها کسیه که تو این عمارت بزرگ یعنی خونه ی پدر شوهرم که سال ها پیش فوت کرده دارم اشک هامو تبدیل به لبخند و باعث میشه غم هامو فراموش کنم
از وقتی که جئونگ هیون مرد انگار تنها کوهی که می تونستم بهش تکیه کنم ازبین رفته و بد تر از اون رفتن تهیونگ منو تنها کرد
اما مامانشون... که مادر شوهرمه مشخص بود که از اول خیلی ازم خوشش نیومد چون تفاوت سنیه خیلی زیادی با پسرش جئونگ هیون داشتم و از قبل یه دختر دیگه که دختر عموشونه و اسمش سانا هست رو برای ازدواج با پسرش در نظر داشت
امروز تولد چلسیه و ۱۹ سالش میشه یه سال ازم بزرگ تر
۹.۸k
۱۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.