P² [اگه وجود نداشتی]
P² [اگه وجود نداشتی]
ات ویو
بیدر شدم به یه صندلی بسته بودم چرا باید انقد زجر ببینم این از مرگ کوک اینم از زجر کشیدنم یهو بایه شلاق اومد
جیا خب باید تقاص کشتن کو کرو پس بدی هر...زهههه کلمه اخرو با داد گفت بعد شروع کرد به زدنش
صدو پنجاهو یک بار زد تو اینکه بیهوش شد
جیا اوخی دختر رو ببرین به خونه نکبتش
&چشم ارباب
ات رو بردن به خونش اون بیهوس همونجاافتاده بود تااینکه خودش بلند شه
ات ویو
با بدن در سردرد بلند شدم من من خونه چیکا. میکنم بزور بلند شدم بدن زخم شدمو پانسمان کردم یه قرص سردرد خوردم بهتر شدم نشستم روی مبل تلوزیونو روشن کردم فیلیم دیدم یکم حالم بهتر شد رفتم خوابیدم
کوک ویو
ایشش بلیط رفتن به ژاپن دو روز دیگستتت نمیتونممم از خونه رفته جای دیگه ای هم دوربین نزاشتم شتتتتت ودففففف
ات ویو
صبح شد رفتم بیرون یکم دور زدم رفتم سوپر مارکت چنتا چیز میز خریدم رفتم فروشگاه لباس خریدم رفتم خونه
کوک ویو
یه روز دیگه گذشت فرد ا میتونم اتو ببینم دارم میمیرم از خوسحالی
فردا
کوک ویو
رفتم به ژاپن باید دنبالش بگردم
ات ویو
رفتم بیرون رفتم داخل جواهر فروشی چنا چیز میز گرفتم یگم دلم شاد شه ولی بدون کوک من کامل نیستم دیگه نمیتونم باید خلاص شم پیاده تا خونه یه ساعت راه بود حداقل قبل از رفتنم به اون دنیا یکم دور بزنم
کوک ویو
رفتم رفتم پرسو جو کردم فهمیدم خونش کجاهه مجبورم پیاده برم
ات ویو
نشستم دوتا سوجو رو کامل سر کشیدم کاملا مست بودم شیشه های سوجو رو هردوشونو خورد کردم یکی از شیشه های بزرگشو برداشتم رفتم نشستم یه گوشه تا راحت بمیرم کوکی بهم گفتی تنهام نمیزاری تنهام گذاشتی الان من واس بیام پیشت
کوک ویو
رسیدم در خونش مجبور شدم با یه چیزی درو باز کنم سوپرایزش کنم دیدم.....
ات ویو
بیدر شدم به یه صندلی بسته بودم چرا باید انقد زجر ببینم این از مرگ کوک اینم از زجر کشیدنم یهو بایه شلاق اومد
جیا خب باید تقاص کشتن کو کرو پس بدی هر...زهههه کلمه اخرو با داد گفت بعد شروع کرد به زدنش
صدو پنجاهو یک بار زد تو اینکه بیهوش شد
جیا اوخی دختر رو ببرین به خونه نکبتش
&چشم ارباب
ات رو بردن به خونش اون بیهوس همونجاافتاده بود تااینکه خودش بلند شه
ات ویو
با بدن در سردرد بلند شدم من من خونه چیکا. میکنم بزور بلند شدم بدن زخم شدمو پانسمان کردم یه قرص سردرد خوردم بهتر شدم نشستم روی مبل تلوزیونو روشن کردم فیلیم دیدم یکم حالم بهتر شد رفتم خوابیدم
کوک ویو
ایشش بلیط رفتن به ژاپن دو روز دیگستتت نمیتونممم از خونه رفته جای دیگه ای هم دوربین نزاشتم شتتتتت ودففففف
ات ویو
صبح شد رفتم بیرون یکم دور زدم رفتم سوپر مارکت چنتا چیز میز خریدم رفتم فروشگاه لباس خریدم رفتم خونه
کوک ویو
یه روز دیگه گذشت فرد ا میتونم اتو ببینم دارم میمیرم از خوسحالی
فردا
کوک ویو
رفتم به ژاپن باید دنبالش بگردم
ات ویو
رفتم بیرون رفتم داخل جواهر فروشی چنا چیز میز گرفتم یگم دلم شاد شه ولی بدون کوک من کامل نیستم دیگه نمیتونم باید خلاص شم پیاده تا خونه یه ساعت راه بود حداقل قبل از رفتنم به اون دنیا یکم دور بزنم
کوک ویو
رفتم رفتم پرسو جو کردم فهمیدم خونش کجاهه مجبورم پیاده برم
ات ویو
نشستم دوتا سوجو رو کامل سر کشیدم کاملا مست بودم شیشه های سوجو رو هردوشونو خورد کردم یکی از شیشه های بزرگشو برداشتم رفتم نشستم یه گوشه تا راحت بمیرم کوکی بهم گفتی تنهام نمیزاری تنهام گذاشتی الان من واس بیام پیشت
کوک ویو
رسیدم در خونش مجبور شدم با یه چیزی درو باز کنم سوپرایزش کنم دیدم.....
۳۲.۹k
۲۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.