گناهکار ❥𝓡𝓮𝓭 𝓥𝓮𝓵𝓿𝓮𝓽❦ 𝙥𝙖𝙩:44::
دیانا، داشتیم میرفتیم بالا که گوشی ارسلان، زنگ خورد،
ارسلان، الو، اره بیا دیگه، نه تا چند روز اینجا باش داداش، ببینیم چی میشه، تا کارا رو انجام بدیم،
دیانا، کیه،
ارسلان، دوستمه، فردا میاد اینجا،
دیانا، اها، نیکا اااا، هنوز نیومد ه،
ارسلان، حتما،
دیانا، در باز کردم رفتم داخل دیدم هیچیکی خونه نیست، هوففف نیومده،
نیکا، چرااااا، اومدمممم،
دیانا، اع، تو خونه ایی چرا صدایی نیست
ارسلان، خانوم انقدر وسایل خریده، ماشین داره میترکه،
نیکا، خوبهههه،
ارسلان، دیانا، یه چایی بیار
دیانا، بیا نیکا اماده رو میز گذاشته،
نیکا، محراااااابببب، مهشاددددددد، ارسللااااان دیانا اااا،
دیانا واع، چت هههه𓆩😁𓆪
ارسلان، دیونه شده، محراب مهشاد، هم امشب فکر کنم بیان اینجا،
دیانا، خوبه، ولی این حالش خوب نیست ااااا،
ارسلان، گوشیم زنگ خورد، باز جواب دادم،
دیانا، ارسلان، اونو خفه کن
ارسلان، الوو، امشب میای اشکال نداره، باشع، لوکیشن میفرستم،
دیانا، چی میگه این رفیقت،
ارسلان، امشب میاد،
دیانا، واع، این قرار بود فردا بیاد، نیکا خوبی
نیکا، من رل میخواممممممممممممممممممم
ارسلان، 😶😶😶😶جان
دیانا، بابا من میگم حالش خوب نیست باور نمیکنی،
ارسلان، بیا اینور خودش خوب میشه،
دیانا، رفتم رو مبل کنار ارسلان، نشستم،
ارسلان، الان این همه لباسو میخوای کجا جا بدی،
دیانا، بغل تو،
ارسلان، چی،
دیانا، هیچی، تو اتاقم، تو نگرانن نباااش،
ارسلان، بیا نیکا رو مبل بشین،
نیکا، به مبل تکیه، دادم، چشام هی بسته میشود
دیانا، یه چیزی بگم
ارسلان، بگو،.
دیانا، اون لباسارو الکی تند تند بدون نگاه برداشتم،
ارسلان،، چرااا؛!!!
دیانا، میخواستم طلافی کنم خا،
ارسلان، باور کن که مغزت هنوز به دوران، رشدش نرسیده،
دیانا، ههههههه، اع،
ارسلان، چی شد،
دیانا، مهشاد پیم داده میان اینجا
ارسلان، خوبه،
نیکا، گیج و مثل دایره میچرخم مثثث، پرگار دستامو سفت بگیر چون الان لب پرتگاممم
دیانا، اهنگ میخونی، نیکا، خوبی نفسم،
ارسلان، چرا اینجوری شده،
دیانا، نمدونم
ارسلان، زنگ در میزنن،
نیکا، من، باز میکنم، محراب شونن،
ارسلان، نیکا، خوبی،
نیکا، سوپرایزززززز،
دیانا، چی سوپرایزززززز،
نیکا، بابا این دیونه بازیام سوپرایز بود،
ارسلان، یعنی، شما دخترا هیچ چیزتون معلوم نیست،
نیکا، 😄😄😄😄😄
دیانا، برو داره زنگو میکشه،
نیکا، باشع، بدو، بدو، رفتم، و اروم در باز کردم، سلاممم محراببببب
مرده، سل.. لام،
نیکا، خندم خشک شد و بهش نگاه کردم، شما
دوست ارسلانم
نیکا، از کجا بدونم شاید یه درزدی، گدایی، یا از طرف شایان باشی
نه، خب خود ارسلان، صدا بزنید،
نیکا، گمشو،
بعععله
نیکا، گمشو، بابا گورتو گم کن، ببین اینجا من خواهر ارسلانم، اجازه هم نمیدم هر کی بخواد به ارسلان، صدمه بزنه، میخواستم، در ببندم، که پاهاشو گذاشت لابه لای در،
بزار بیام تو معلوم میشه،
نیکا،، در باز کردم، خب بفرمایید، اع، کجا
دارم میرم پیش ارسلان، ارسلان داداش من اومدم
نیکا، جلوش وایستادم، اول اسم فامیل بعد برو داخل نکنه حق ندارم اینم بپرسم،
امینی،
نیکا، اسم نداری؟
متین امینی،
نیکا، با شنیدن اسمش بهش خیره شدم، اونم همینجور نگام میکرد، اقای امینی،
متین، بلع،
نیکا،،،،،،،،،
خب خب اقای امینی وارد باز شددددددد، داره جنجالی میشهههه، و خلاصه لایک کامنت سیو فراموش نکنید 𓆩🥰𓆪 𓆩🥰𓆪 𓆩🥰𓆪 𓆩🥰𓆪 𓆩😇𓆪 𓆩😇𓆪 𓆩😇𓆪 𓆩😇𓆪 𓆩😇𓆪 𓆩😇𓆪 ᕦ🥰ᕤ
ارسلان، الو، اره بیا دیگه، نه تا چند روز اینجا باش داداش، ببینیم چی میشه، تا کارا رو انجام بدیم،
دیانا، کیه،
ارسلان، دوستمه، فردا میاد اینجا،
دیانا، اها، نیکا اااا، هنوز نیومد ه،
ارسلان، حتما،
دیانا، در باز کردم رفتم داخل دیدم هیچیکی خونه نیست، هوففف نیومده،
نیکا، چرااااا، اومدمممم،
دیانا، اع، تو خونه ایی چرا صدایی نیست
ارسلان، خانوم انقدر وسایل خریده، ماشین داره میترکه،
نیکا، خوبهههه،
ارسلان، دیانا، یه چایی بیار
دیانا، بیا نیکا اماده رو میز گذاشته،
نیکا، محراااااابببب، مهشاددددددد، ارسللااااان دیانا اااا،
دیانا واع، چت هههه𓆩😁𓆪
ارسلان، دیونه شده، محراب مهشاد، هم امشب فکر کنم بیان اینجا،
دیانا، خوبه، ولی این حالش خوب نیست ااااا،
ارسلان، گوشیم زنگ خورد، باز جواب دادم،
دیانا، ارسلان، اونو خفه کن
ارسلان، الوو، امشب میای اشکال نداره، باشع، لوکیشن میفرستم،
دیانا، چی میگه این رفیقت،
ارسلان، امشب میاد،
دیانا، واع، این قرار بود فردا بیاد، نیکا خوبی
نیکا، من رل میخواممممممممممممممممممم
ارسلان، 😶😶😶😶جان
دیانا، بابا من میگم حالش خوب نیست باور نمیکنی،
ارسلان، بیا اینور خودش خوب میشه،
دیانا، رفتم رو مبل کنار ارسلان، نشستم،
ارسلان، الان این همه لباسو میخوای کجا جا بدی،
دیانا، بغل تو،
ارسلان، چی،
دیانا، هیچی، تو اتاقم، تو نگرانن نباااش،
ارسلان، بیا نیکا رو مبل بشین،
نیکا، به مبل تکیه، دادم، چشام هی بسته میشود
دیانا، یه چیزی بگم
ارسلان، بگو،.
دیانا، اون لباسارو الکی تند تند بدون نگاه برداشتم،
ارسلان،، چرااا؛!!!
دیانا، میخواستم طلافی کنم خا،
ارسلان، باور کن که مغزت هنوز به دوران، رشدش نرسیده،
دیانا، ههههههه، اع،
ارسلان، چی شد،
دیانا، مهشاد پیم داده میان اینجا
ارسلان، خوبه،
نیکا، گیج و مثل دایره میچرخم مثثث، پرگار دستامو سفت بگیر چون الان لب پرتگاممم
دیانا، اهنگ میخونی، نیکا، خوبی نفسم،
ارسلان، چرا اینجوری شده،
دیانا، نمدونم
ارسلان، زنگ در میزنن،
نیکا، من، باز میکنم، محراب شونن،
ارسلان، نیکا، خوبی،
نیکا، سوپرایزززززز،
دیانا، چی سوپرایزززززز،
نیکا، بابا این دیونه بازیام سوپرایز بود،
ارسلان، یعنی، شما دخترا هیچ چیزتون معلوم نیست،
نیکا، 😄😄😄😄😄
دیانا، برو داره زنگو میکشه،
نیکا، باشع، بدو، بدو، رفتم، و اروم در باز کردم، سلاممم محراببببب
مرده، سل.. لام،
نیکا، خندم خشک شد و بهش نگاه کردم، شما
دوست ارسلانم
نیکا، از کجا بدونم شاید یه درزدی، گدایی، یا از طرف شایان باشی
نه، خب خود ارسلان، صدا بزنید،
نیکا، گمشو،
بعععله
نیکا، گمشو، بابا گورتو گم کن، ببین اینجا من خواهر ارسلانم، اجازه هم نمیدم هر کی بخواد به ارسلان، صدمه بزنه، میخواستم، در ببندم، که پاهاشو گذاشت لابه لای در،
بزار بیام تو معلوم میشه،
نیکا،، در باز کردم، خب بفرمایید، اع، کجا
دارم میرم پیش ارسلان، ارسلان داداش من اومدم
نیکا، جلوش وایستادم، اول اسم فامیل بعد برو داخل نکنه حق ندارم اینم بپرسم،
امینی،
نیکا، اسم نداری؟
متین امینی،
نیکا، با شنیدن اسمش بهش خیره شدم، اونم همینجور نگام میکرد، اقای امینی،
متین، بلع،
نیکا،،،،،،،،،
خب خب اقای امینی وارد باز شددددددد، داره جنجالی میشهههه، و خلاصه لایک کامنت سیو فراموش نکنید 𓆩🥰𓆪 𓆩🥰𓆪 𓆩🥰𓆪 𓆩🥰𓆪 𓆩😇𓆪 𓆩😇𓆪 𓆩😇𓆪 𓆩😇𓆪 𓆩😇𓆪 𓆩😇𓆪 ᕦ🥰ᕤ
۹۶.۳k
۱۰ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.