pt: ¹⁶♡bad boy
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دبیر: خب امیدوارم خوب گوش داده باشید چونکه فردا یه دور از همه میپرسم
بچها: وای نه
سوهو و ا/ت: چشم استاد
«استاد رفت بیرون»
سوهو: چخبر چیکار میکنی بدون من خوش میگذره!؟
ا/ت: سوهو چرتو پرت نگو چه خوش گذشتنی
سوهو: اها حتما تهیونگ ولت کرده هه
ا/ت: اینطور نیست مشکلم چیز دیگه ای هست اهه اصلا چرا دارم به زبون میارمش
سوهو: اوم فکنم بیشتر خوشحال باشی؟
ا/ت: چرا همچین حرفی میزنی؟
سوهو: چونکه ارن از امریکا اومده دوست صمیمیت
ا/ت: هوم اره خوشحال شدم
سوهو: خیلی ضایه ای
ا/ت: از چه نظر
سوهو: من تو میشناسم مگه میشه ندونم چته
ا/ت: هه خب چمهههه
سوهو: تهیونگ کاری کرده مطمعنم
ا/ت: ای انقدر اسمشو بلند نگو باشه زنگ بخوره میریم حرف میزنیم
سوهو: چشم مادمازل
«زنگ خورد»
«ا/ت بلند شد و به سمت حیاط مدرسه رفت سوهو هم دنبالش میومد
نشست روی یه نیمکت»
سوهو: خوب مادمازل گوش میکنم
ا/ت: انقدر اونجوری صدام نکن...
خب ببین من تهیونگ یه مافیاس
سوهو: هه واقعا
ا/ت: واست عجیب نبود
سوهو: نه میدونستم
ا/ت:«از جاش بلند شد» چرا همه باید میدونستن بجز من هااااا
سوهو: نمیدونم از سادگی خودته
ا/ت: ارن چی اونم مافیاس
سوهو: چیییی
ا/ت: تهیونگ بهم گفت رئیس باند یه رتبه پایینشونه
سوهو: اوه که اینطور از ارن انتظار نداشتم
ا/ت: فقط تو مافیا نیستی فقط تو واسم موندی
سوهو: هه اره به همین خیال باش من رئیس باند بزرگ ژاپنم پس دورو ورم نپلک ا/ت و اینم بگم چونکه ارن رئیس بزرگ ترین باند مافیا آمریکا هست فقط کاری بهت ندارم وگرنه میتونستم کاری کنم مال من باشی من دوستت داشتم ولی دیگه ندارم حتا اگه شده میتونم یه روزی به فاکت بدم بدون اینکه دلم واست بسوزه
ا/ت: س.. سوهو
«رفت»
ا/ت ویو:
چرا هرکاری میکننن به تخم نداشتمم نیست چرا
هه دیگه هیچکی واسم مهم نیست
5دقیقه دیگه زنگ خونه رو میزنن
«5دقیقه بعد...»
سوهو داشت میومد سمتم
سوهو: بیا اینم کیفت
ا/ت: ببخشید شمارو میشناسم؟! ولی خب مرسی
«کیف رو گرفت و از نگاه های تعجب آور سوهو ردشد»
ا/ت ویو:
به سمت وَن حرکت کرد و سوار ماشین شد
اما با چیزی که دید خشکش زد چرا سوهو تو وَن ایناس
ا/ت: امم فکنم اشتباه اومدم ببخشید
سوهو: بشین درست اومدی
«ا/ت نشست»«دستش رو روی رون های دختر کشید»
«ا/ت خودش رو عقب کشید»
ا/ت: نکن
سوهو: چرا نکنه دلت میخواد خودم شروع نکنم
ا/ت: مگه قرار بوده اصلا شروع بشه؟
سوهو: اره دیگه عزیزم
ا/ت ذهنش:
تعجب کردم به بیرون پنجره ماشین نگاهی کردم ولی این که اشتباه میرفت!!!
ا/ت: سوهو کجا میریم هی دستور میدم نگهداری
سوهو: ولی اینجا هرچی من بگم عملی میشه
ا/ت: سوهو خل شدی بزار برم
سوهو: ای چقدر حرف میزنی
«با یه طناب دستو پایه ا/ت رو بست و یه چسب به دهنش زد»
ا/ت: اممم هوم
سوهو: ههه چقدر عالیی
«سوهو سرش رو به پنجره تکیه داد و یه چرت زد»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چراا جعفر امروز غاتیهه💃🏻😑😂😂😂
حمایتتتتتتتتت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دبیر: خب امیدوارم خوب گوش داده باشید چونکه فردا یه دور از همه میپرسم
بچها: وای نه
سوهو و ا/ت: چشم استاد
«استاد رفت بیرون»
سوهو: چخبر چیکار میکنی بدون من خوش میگذره!؟
ا/ت: سوهو چرتو پرت نگو چه خوش گذشتنی
سوهو: اها حتما تهیونگ ولت کرده هه
ا/ت: اینطور نیست مشکلم چیز دیگه ای هست اهه اصلا چرا دارم به زبون میارمش
سوهو: اوم فکنم بیشتر خوشحال باشی؟
ا/ت: چرا همچین حرفی میزنی؟
سوهو: چونکه ارن از امریکا اومده دوست صمیمیت
ا/ت: هوم اره خوشحال شدم
سوهو: خیلی ضایه ای
ا/ت: از چه نظر
سوهو: من تو میشناسم مگه میشه ندونم چته
ا/ت: هه خب چمهههه
سوهو: تهیونگ کاری کرده مطمعنم
ا/ت: ای انقدر اسمشو بلند نگو باشه زنگ بخوره میریم حرف میزنیم
سوهو: چشم مادمازل
«زنگ خورد»
«ا/ت بلند شد و به سمت حیاط مدرسه رفت سوهو هم دنبالش میومد
نشست روی یه نیمکت»
سوهو: خوب مادمازل گوش میکنم
ا/ت: انقدر اونجوری صدام نکن...
خب ببین من تهیونگ یه مافیاس
سوهو: هه واقعا
ا/ت: واست عجیب نبود
سوهو: نه میدونستم
ا/ت:«از جاش بلند شد» چرا همه باید میدونستن بجز من هااااا
سوهو: نمیدونم از سادگی خودته
ا/ت: ارن چی اونم مافیاس
سوهو: چیییی
ا/ت: تهیونگ بهم گفت رئیس باند یه رتبه پایینشونه
سوهو: اوه که اینطور از ارن انتظار نداشتم
ا/ت: فقط تو مافیا نیستی فقط تو واسم موندی
سوهو: هه اره به همین خیال باش من رئیس باند بزرگ ژاپنم پس دورو ورم نپلک ا/ت و اینم بگم چونکه ارن رئیس بزرگ ترین باند مافیا آمریکا هست فقط کاری بهت ندارم وگرنه میتونستم کاری کنم مال من باشی من دوستت داشتم ولی دیگه ندارم حتا اگه شده میتونم یه روزی به فاکت بدم بدون اینکه دلم واست بسوزه
ا/ت: س.. سوهو
«رفت»
ا/ت ویو:
چرا هرکاری میکننن به تخم نداشتمم نیست چرا
هه دیگه هیچکی واسم مهم نیست
5دقیقه دیگه زنگ خونه رو میزنن
«5دقیقه بعد...»
سوهو داشت میومد سمتم
سوهو: بیا اینم کیفت
ا/ت: ببخشید شمارو میشناسم؟! ولی خب مرسی
«کیف رو گرفت و از نگاه های تعجب آور سوهو ردشد»
ا/ت ویو:
به سمت وَن حرکت کرد و سوار ماشین شد
اما با چیزی که دید خشکش زد چرا سوهو تو وَن ایناس
ا/ت: امم فکنم اشتباه اومدم ببخشید
سوهو: بشین درست اومدی
«ا/ت نشست»«دستش رو روی رون های دختر کشید»
«ا/ت خودش رو عقب کشید»
ا/ت: نکن
سوهو: چرا نکنه دلت میخواد خودم شروع نکنم
ا/ت: مگه قرار بوده اصلا شروع بشه؟
سوهو: اره دیگه عزیزم
ا/ت ذهنش:
تعجب کردم به بیرون پنجره ماشین نگاهی کردم ولی این که اشتباه میرفت!!!
ا/ت: سوهو کجا میریم هی دستور میدم نگهداری
سوهو: ولی اینجا هرچی من بگم عملی میشه
ا/ت: سوهو خل شدی بزار برم
سوهو: ای چقدر حرف میزنی
«با یه طناب دستو پایه ا/ت رو بست و یه چسب به دهنش زد»
ا/ت: اممم هوم
سوهو: ههه چقدر عالیی
«سوهو سرش رو به پنجره تکیه داد و یه چرت زد»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چراا جعفر امروز غاتیهه💃🏻😑😂😂😂
حمایتتتتتتتتت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۵۲.۱k
۱۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.